عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima

سپردن هر چیزی به خاطر
به خاطر تو بود
فکرهای بلند و بلند بلند فکر کردن هایم
قانون چیزی نمی داند از چشم های تو وقتی مرا صدا می زنی
با اشک و لبخندی که در هم می پیچند مرا و تو را
و این خداحافظی ست
با سرزمین دیوارهای بلند
و این پاره پاره شدن ماست
به نام خداوندی که سکوت کرده است
با توام
چیزی بگو خدا

#رویا_زرین
کتاب:
#کرگدن_چوبی
@asheghanehaye_fatima


بوی دود که بیاید
مرد قسم می خورد که
گرد هیچ آتشی ...

بوی عطر که بیاید
قسم میخورد که گرد هیچ #زنی ...

چشم هایش اما
بوی فاجعه می دهند


#رویا_زرین
@asheghanehaye_fatima

من آمده ام که
خوب
بگویم که
خوب
می ترسم از اینکه
خوب
از اینکه پشت چهچه زنگی
صدای کبودی
به لرزه در آید که : بله ... فلانی هم
من آمده ام که بگویم که از زمین بی تو می ترسم 

#رویا_زرین
🍀
@asheghanehaye_fatima



شستن ظرف ها که تمام و
سماور و چراغ خانه هم که خاموش و
بچه ها هم که خواب و
خوب
حالا یله روی این صندلی خسته
پلک می گذارم و فکر می کنم
از امروز گذشته چه مانده است
کیسه ای زباله و
چند تکه چینی شسکته ی خونی
و دست های بریده بریده ی رنگ ترنج ندیده ای
که سوز می زنند

امروز هم گذشت
بی اینکه صدایم کند


#رویا_زرین
@asheghanehaye_fatima




زیبایی زوال همین است عزیزم
که شاید این آخرین عزیزمی باشد
که وزن دنیا را
به منقار پرنده می‌رساند
و جهان به تعادلی می‌رسد
که ما تنها دو ماهی ببینیم
در حوض مدوری
وقتی می‌گویم عزیزم
نمی‌دانم که منظور من کدام پرنده است
بر کدام درخت
رو به کدام پنجره
وقتی می‌گویم عزیزم
نمی‌دانم که تو از کجای منظورم آغاز می‌شوی
نمی‌دانم که تمام شدن تو هم ربطی دارد به زوال زیبایی؟
من از کجا بدانم؟
پتو را می‌پیچم به خودم
به لیوان چای ...

#رویا_زرین
کتاب #شیوه_های_دلپذیر_آوریل
@asheghanehaye_fatima


زیبایی زوال همین است عزیزم
که شاید این آخرین عزیزمی باشد
که وزن دنیا را
به منقار پرنده می‌رساند
و جهان به تعادلی می‌رسد
که ما تنها دو ماهی ببینیم
در حوض مدوری
وقتی می‌گویم عزیزم
نمی‌دانم که منظور من کدام پرنده است
بر کدام درخت
رو به کدام پنجره
وقتی می‌گویم عزیزم
نمی‌دانم که تو از کجای منظورم آغاز می‌شوی
نمی‌دانم که تمام شدن تو هم ربطی دارد به زوال زیبایی؟
من از کجا بدانم؟
پتو را می‌پیچم به خودم
به لیوان چای ...

#رویا_زرین
🍀🍀
دهانت را نزدیکتر بیاور
و صدایت را
در دهانم بریز

#رویا_زرین

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




در پاکتی درگشوده
برایت مشتی سلام و بوسه فرستادم
با اندکی هوای نیالوده
و چن قطعه عکس نان برای تبرک
که پشتشان نوشته ام
آیا دوباره می بینمت ؟
آیا هنوز
وقتی که می دوم
دلت هوای شانه های مرا دارد ؟
آیا هنوز بر این عقیده ای که
دو دو تا مساوی چار است ؟
و هیچ قصد توبه نداری ؟
ناچارم برایت دعا کنم
از فرط عشق بمیری


#رویا_زرین
@asheghanehaye_fatima




بسیارند بهانه های دوری
به دستم بهانه ای بده
دست آویز کوچکی
تا در کنار تو باشم
اشاره ای
نوشته ای
عضلاتی گشاده در چهره و
لبخندی رها
به دستم بهانه ای بده

#رویا_زرین
@asheghanehaye_fatima



آیا باید از قبل می دانستم
زمان تشکیل چشم هایش را
و زمان به راه افتادنشان را از پشت سر
و زمان دیدن خواب هایی را که نمی دانم از کجا....
کسی چه می دانست
که شاعران پناهنده می شوند و
زنان قبیله دچار ویار مزمن زیتون .

فردا شاید فردا
همین پسرم را ببرند و سرش را شبیه شلغم کنند


من که اجازه نمی دهم
می خواهم این بچه بازی کند این بچه
عاشقی کند این بچه
سرپیچی کند از مرگ
تو سرداری می شناسی عزیزم که زاییده باشد ؟
و فرماندهی که با دو قلب زیسته باشد؟

این همه انگشت اشاره را ولشان کن
انگشت های اشاره
بر عمود لب هایشان استرلیزه نیست
گریه را در قلب آدمی دچار ایست می کنند
آن وقت سکوت های سیاه
از اتاق انتظار فاجعه ای درست می کنند.


کمرم درد می کند
من می ترسم عزیزم
و می خواهم از ترس
بچه هایم را قورت بدهم.

#رویا_زرین
@asheghanehaye_fatima



در پاکتی درگشوده
برایت مشتی سلام و بوسه فرستادم
با اندکی هوای نیالوده
و چن قطعه عکس نان برای تبرک
که پشتشان نوشته ام
آیا دوباره می بینمت ؟
آیا هنوز
وقتی که می دوم
دلت هوای شانه های مرا دارد ؟
آیا هنوز بر این عقیده ای که
دو دو تا مساوی چار است ؟
و هیچ قصد توبه نداری ؟
ناچارم برایت دعا کنم
از فرط عشق بمیری

#رویا_زرین


نفرین کردن خوب نیست، ولی گاهی دربین دعاهایی که می کنیم یه نفرین لطیفی پنهونه...!
شاید یکی از قشنگترین نفرین هایی که میشه لابه لای یک دعا پنهانش کرد و اونو از خدا خواست همینه...!

ناچارم برایت دعا کنم
از فرط عشق بمیری
@asheghanehaye_fatima



آیا باید از قبل می دانستم
زمان تشکیل چشم هایش را
و زمان به راه افتادنشان را از پشت سر
و زمان دیدن خواب هایی را که نمی دانم از کجا....
کسی چه می دانست
که شاعران پناهنده می شوند و
زنان قبیله دچار ویار مزمن زیتون .

فردا شاید فردا
همین پسرم را ببرند و سرش را شبیه شلغم کنند


من که اجازه نمی دهم
می خواهم این بچه بازی کند این بچه
عاشقی کند این بچه
سرپیچی کند از مرگ
تو سرداری می شناسی عزیزم که زاییده باشد ؟
و فرماندهی که با دو قلب زیسته باشد؟

این همه انگشت اشاره را ولشان کن
انگشت های اشاره
بر عمود لب هایشان استرلیزه نیست
گریه را در قلب آدمی دچار ایست می کنند
آن وقت سکوت های سیاه
از اتاق انتظار فاجعه ای درست می کنند.


کمرم درد می کند
من می ترسم عزیزم
و می خواهم از ترس
بچه هایم را قورت بدهم.

#رویا_زرین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یاد شعری از خانم #رویا_زرین افتادم...

قلبت را می بوسم عزيزم!
و رهايت می كنم
تا دوباره برگردی.

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



امروز مثل همه‌ی روزها نیست !
از امروز دنیایی که بی تو می‌چرخد ، می‌چرخد
و تو از گوشواره‌هایم دورتری ...
دوری خوب است
از دست دادن عزیزترین کسان آدمی خوب است
و هوا اصلا بارانی نیست ،
هوا بد نیست هوا خوب نیست ...
هوا هواست
و خیابان آغشته است به بوی همه چیز ..

من هستم
و تو انگار هیچ گاه نبوده‌ای
و آدم نمی‌داند ،
اشک از کجا افتادن را بلد است ...

#رویا_زرین
@asheghanehaye_fatima



شستن ظرف‌ها که تمام و
سماور و چراغ خانه هم که خاموش و
بچه‌ها هم که خواب و
خوب!
حالا یله روی این صندلی خسته
پلک می‌گذارم و فکر می‌کنم
از امروز گذشته چه مانده است؟
کیسه‌ای زباله و
چندتکه چینی شکستهء خونی و
دست‌های بریده‌بریدهء رنگ ترنج ندیده‌ای
که سوز می‌زنند

امروز هم گذشت
بی‌اینکه صدایم کند



#رویا_زرین
@asheghanehaye_fatima



و من امروز
دیوارها را به شهادت می گیرم
و زبان کلید را در دهان این قفل
و کلمات معلق را؛
قلبت را می بوسم، عزیزم!
و رهایت می کنم
تا دوباره برگردی

#رویا_زرین
سرزمین بی‌حاصلی می‌بینم
بناهای سست و حصارهای بلندی
تابوت های زیادی که بدرقه می‌کنی
و آرزوهای زیادی، که به گور نمی‌بری.
 
در فنجان‌ات آب بزرگی می‌بینم
که می تواند از اشک و فاصله باشد
و آب، روشن اگر بود روشنی‌ست
و آبِ مکدر اندوه است
و ریشه های کنده می‌بینم
یعنی سفر می کنی که مردمان زلالی ببینی
نمی بینی
 
می‌بینم که محبوبی داری
با سری سبز و قدی متوسط و قلبی بزرگ
و چه پیشانی فراخی دارد این مرد!
که زبان چه گوارا را می‌فهمد
و چه پیشانی روشنی دارد این مرد!
که زبان ناظم را می‌فهمد
و زبان شاعران دیگری را
و زبانش را دخترم
در بوسه‌ای بلند، می‌فهمی.
 
هی!
روزگار سختی می‌بینم
دشوارتر از خیانت پدرانی
به کودکانشان
دشوارتر از خیانت کودکانی
به مادرانشان
و عمری دراز می‌بینم
که برای تو نیست
که برای محبوب تو نیست.
 
عمری دراز و لعنتی ابدی
که برای سرزمین بی‌حاصلی است
با بناهای سست و
حصار های بلند …

#رویا_زرین


@asheghanehaye_fatima