میمُردم از تب، او تب من بود!
او گریههای هرشبِ من بود
سیگار گوشهی لب من بود
حَب میکنم مُسکنِ خود را
لَم میدهم به گوشهی تختم
پُک میزنم به تلخی سیگار
من روزهای آخر سالم
من دیدن توام که محالم
خندیدن توام که محالم...
آرام باش قلب صبورم
آرام! تا کنار بیایی
با دردهای گور به گورم
با رنجهای رنگ به رنگم
با رنگهای جور به جورم
رنجور باش قلب سبکبار!
هر شب مقدر است بمانم
تا صبح نیز اگر شده دلتنگ
تا صبح نیز اگر شده بیدار
لرزید و ریخت، ریخت به ناگاه
از دست رفت و آه کشید آه!
خندید مرگِ تازهی خود را
آنگاه ناگریز و به اکراه،
با دستِ خود جنازهی خود را
بیرون کشید از دل آوار
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima
او گریههای هرشبِ من بود
سیگار گوشهی لب من بود
حَب میکنم مُسکنِ خود را
لَم میدهم به گوشهی تختم
پُک میزنم به تلخی سیگار
من روزهای آخر سالم
من دیدن توام که محالم
خندیدن توام که محالم...
آرام باش قلب صبورم
آرام! تا کنار بیایی
با دردهای گور به گورم
با رنجهای رنگ به رنگم
با رنگهای جور به جورم
رنجور باش قلب سبکبار!
هر شب مقدر است بمانم
تا صبح نیز اگر شده دلتنگ
تا صبح نیز اگر شده بیدار
لرزید و ریخت، ریخت به ناگاه
از دست رفت و آه کشید آه!
خندید مرگِ تازهی خود را
آنگاه ناگریز و به اکراه،
با دستِ خود جنازهی خود را
بیرون کشید از دل آوار
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima