خداحافظیها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشتها بدترند.
حضور عینی انسان نمیتواند با سایه درخشانی که در نبودش ایجاد شده
برابری کند!
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
حضور عینی انسان نمیتواند با سایه درخشانی که در نبودش ایجاد شده
برابری کند!
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
دوست دارم هوایی شوم
که تنها برای یک لحظه
در تو ساکن میشود
دوست دارم چیزی شوم
که به چشم نمیآید
اما لازم است.
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
دوست دارم هوایی شوم
که تنها برای یک لحظه
در تو ساکن میشود
دوست دارم چیزی شوم
که به چشم نمیآید
اما لازم است.
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
عشق، شغل نیست
عشق، حرفهای متشخصانه یا چیزی ازین دست نیست
درآمیختن، حرفه دندانپزشکی نیست
که درد را برطرف و حفرهها را پر کند...
تو پزشک من نیستی
تو درمان من نیستی
هیچکس چنین قدرتی ندارد
تو فقط یک همراه یک مسافری
این نگرانیهای مداواگونهات را کنار بگذار
اینهمه توداری، اینهمه دلسوزی
بگذار خشمات فوران کند
بگذار خشمام فوران کند
نه به تایید تو و نه به تعجب تو
نیازی نیست
نیازی نیست قانونی برایاش تصویب شود
بر علیه هیچ بیماریای نیست
تنها بر علیه خود توست...
لازم نیست درک شود،
شسته شود
یا سوزانده شود...
تنها باید گفته شود... گفته شود.
بگذار آن را به زمان حال بگویم...
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
عشق، حرفهای متشخصانه یا چیزی ازین دست نیست
درآمیختن، حرفه دندانپزشکی نیست
که درد را برطرف و حفرهها را پر کند...
تو پزشک من نیستی
تو درمان من نیستی
هیچکس چنین قدرتی ندارد
تو فقط یک همراه یک مسافری
این نگرانیهای مداواگونهات را کنار بگذار
اینهمه توداری، اینهمه دلسوزی
بگذار خشمات فوران کند
بگذار خشمام فوران کند
نه به تایید تو و نه به تعجب تو
نیازی نیست
نیازی نیست قانونی برایاش تصویب شود
بر علیه هیچ بیماریای نیست
تنها بر علیه خود توست...
لازم نیست درک شود،
شسته شود
یا سوزانده شود...
تنها باید گفته شود... گفته شود.
بگذار آن را به زمان حال بگویم...
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
چند سال بعد روزی که فکرش را هم نمی کنیم
توی خیابان با هم روبرو می شویم.
تو از روبرو می آیی. هنوز با همان پرستیژ مخصوص به خودت قدم بر می داری فقط کمی جا افتاده تر شده ای...
قدم هایم آهسته تر می شود...
به یک قدمی ام می رسی و با چشمان نافذت مرا کامل برانداز می کنی!
درد کهنه ای از اعماق قلبم تیر می کشد...
و رعشه ای می اندازد بر استخوان فقراتم.
هنوز بوی عطر فرانسوی ات را کامل استنشاق نکرده ام که از کنارم رد شده ای...
تمام خطوط چهره ات را در یک لحظه کوتاه در ذهنم ثبت می کنم...
می ایستم و برمی گردم و می بینم تو هم ایستاده ای!
می دانم به چه فکر می کنی!
من اما به این فکر می کنم که چقدر دیر ایستاده ای!
چقدر دیر کرده ای!
چقدر دیر ایستاده ام!
چقدر به این ایستادن ها سال ها پیش نیاز داشتم
قدم های سستم را دوباره از سر می گیرم...
تو اما هنوز ایستاده ای...
خداحافظیها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشتها بدترند.
حضور عینی انسان نمیتواند با سایه درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!
📗 آدمکش کور
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
توی خیابان با هم روبرو می شویم.
تو از روبرو می آیی. هنوز با همان پرستیژ مخصوص به خودت قدم بر می داری فقط کمی جا افتاده تر شده ای...
قدم هایم آهسته تر می شود...
به یک قدمی ام می رسی و با چشمان نافذت مرا کامل برانداز می کنی!
درد کهنه ای از اعماق قلبم تیر می کشد...
و رعشه ای می اندازد بر استخوان فقراتم.
هنوز بوی عطر فرانسوی ات را کامل استنشاق نکرده ام که از کنارم رد شده ای...
تمام خطوط چهره ات را در یک لحظه کوتاه در ذهنم ثبت می کنم...
می ایستم و برمی گردم و می بینم تو هم ایستاده ای!
می دانم به چه فکر می کنی!
من اما به این فکر می کنم که چقدر دیر ایستاده ای!
چقدر دیر کرده ای!
چقدر دیر ایستاده ام!
چقدر به این ایستادن ها سال ها پیش نیاز داشتم
قدم های سستم را دوباره از سر می گیرم...
تو اما هنوز ایستاده ای...
خداحافظیها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشتها بدترند.
حضور عینی انسان نمیتواند با سایه درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!
📗 آدمکش کور
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
دوست دارم هوایی شوم
که تنها برای یک لحظه
درتو ساکن میشود
دوست دارم چیزی شوم
که به چشم نمیآید
اما لازم است.
#مارگارت_آتوود
برگردان: #مریم_آقاخانی
@asheghanehaye_fatima
که تنها برای یک لحظه
درتو ساکن میشود
دوست دارم چیزی شوم
که به چشم نمیآید
اما لازم است.
#مارگارت_آتوود
برگردان: #مریم_آقاخانی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
■حقیقت آشکار
حقیقتیست آشکار: تو دریایی.
پلکهایت
خمیده بر آشوبهاست.
دستان من
هر جای تو را لمس میکنند
جزیرههای کوچکی میسازند؛
زندگی در آنها جاری.
به زودی تمامِ زمین خواهی بود:
دیاری آشنا،
موطنی.
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
حقیقتیست آشکار: تو دریایی.
پلکهایت
خمیده بر آشوبهاست.
دستان من
هر جای تو را لمس میکنند
جزیرههای کوچکی میسازند؛
زندگی در آنها جاری.
به زودی تمامِ زمین خواهی بود:
دیاری آشنا،
موطنی.
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
میخواهم در خواب تماشایت کنم
میدانم که شاید هرگز اتفاق نیافتد ...
میخواهم تماشایت کنم در خواب
بخوابم با تو
تا به درون خوابت درآیم
چنان موج روان تیرهای
که بالای سرم میلغزد
و با تو قدم بزنم
از میان جنگل روشن مواج برگهای آبی و سبز
همراه خورشیدی خیس و سه ماه
به سوی غاری که باید در آن هبوط کنی
تا موحشترین هراسهایت
میخواهم آن شاخهی نقرهای را ببخشم به تو
آن گل سفید کوچک را
کلمهای که تو را حفظ میکند
از حزنی که در مرکز رویاهایت زندگی میکند ...
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
میدانم که شاید هرگز اتفاق نیافتد ...
میخواهم تماشایت کنم در خواب
بخوابم با تو
تا به درون خوابت درآیم
چنان موج روان تیرهای
که بالای سرم میلغزد
و با تو قدم بزنم
از میان جنگل روشن مواج برگهای آبی و سبز
همراه خورشیدی خیس و سه ماه
به سوی غاری که باید در آن هبوط کنی
تا موحشترین هراسهایت
میخواهم آن شاخهی نقرهای را ببخشم به تو
آن گل سفید کوچک را
کلمهای که تو را حفظ میکند
از حزنی که در مرکز رویاهایت زندگی میکند ...
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
.
میخواهم در خواب تماشایت کنم
میدانم که شاید هرگز اتفاق نیافتد ...
میخواهم تماشایت کنم در خواب
بخوابم با تو
تا به درون خوابت درآیم
چنان موج روان تیرهای
که بالای سرم میلغزد
و با تو قدم بزنم
از میان جنگل روشن مواج برگهای آبی و سبز
همراه خورشیدی خیس و سه ماه
به سوی غاری که باید در آن هبوط کنی
تا موحشترین هراسهایت
میخواهم آن شاخهی نقرهای را ببخشم به تو
آن گل سفید کوچک را
کلمهای که تو را حفظ میکند
از حزنی که در مرکز رویاهایت زندگی میکند ...
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima
میخواهم در خواب تماشایت کنم
میدانم که شاید هرگز اتفاق نیافتد ...
میخواهم تماشایت کنم در خواب
بخوابم با تو
تا به درون خوابت درآیم
چنان موج روان تیرهای
که بالای سرم میلغزد
و با تو قدم بزنم
از میان جنگل روشن مواج برگهای آبی و سبز
همراه خورشیدی خیس و سه ماه
به سوی غاری که باید در آن هبوط کنی
تا موحشترین هراسهایت
میخواهم آن شاخهی نقرهای را ببخشم به تو
آن گل سفید کوچک را
کلمهای که تو را حفظ میکند
از حزنی که در مرکز رویاهایت زندگی میکند ...
#مارگارت_آتوود
@asheghanehaye_fatima