دوست دارم برم جلوی مدرسهها، تکتک بچهها را بغل کنم و بگویم اینقدر توی دل کوچکتان نترسید، از اینکه نرسیدید مشقتان را بنویسید یا درس کلاس فردا را بخوانید. بگویم نتیجهی هیچ امتحان کلاسی در هیچ امتحان آخر سالی تاثیر ندارد و خوشبختی زندگیتان بندِ نتیجهی هیچ امتحان آخرسالی نیست. بگویم نمرههای توی کارنامه، به اندازهی حتی یک قطره اشک شما هم نمیارزد.
#حسین_وحدانی
@asheghanehaye_fatima
#حسین_وحدانی
@asheghanehaye_fatima
این روزگار ماست: پیامکهای چند کلمهای و چتهای چند خطی و معاشرتهای چند دقیقهای و معاشقههای یکی، دو، چند شبی. و تمام. بی چند و چونی و بی عرض و عمق و ارتفاعی. کلماتی مثل «رفاقت» در این میان هرزهتریناند. «ماندن» به کابوس میمانَد. غلام سرعتِ آنایم که زود بیاید و زود هم برود و ترجیحا پشت سرش را هم نگاه نکند. این که میگویم، البته نه مطلقا عمومیت دارد و نه لزوما مذموم است. صرفا بیانِ واقعیتِ نسبی است، از نگاه من.
حالا گیریم تو دونژوانِ زمان. تو الههی فلیرت. تو ملکالتجارِ بازار مکارهی فیسبوک و شعباتش. اما، روزی خواهد رسید که آرزو میکنی دست روی هر کس میگذاری، طلا نشود. زود نیاید. زود نرود. بماند؛ دست کم اندکی بماند. لختی بیاساید. شده یک ساعت با تو رفاقت کند. شده یک بند انگشت تو را عمیقتر بخواهد. روزی خواهد رسید که هزار همخوابه را بدهی پای یک همراه. که دست کم یک قدم از راه را با تو بیاید. جناب دونژوان؛ این خط، این نشان!
#حسین_وحدانی
@asheghanehaye_fatima
حالا گیریم تو دونژوانِ زمان. تو الههی فلیرت. تو ملکالتجارِ بازار مکارهی فیسبوک و شعباتش. اما، روزی خواهد رسید که آرزو میکنی دست روی هر کس میگذاری، طلا نشود. زود نیاید. زود نرود. بماند؛ دست کم اندکی بماند. لختی بیاساید. شده یک ساعت با تو رفاقت کند. شده یک بند انگشت تو را عمیقتر بخواهد. روزی خواهد رسید که هزار همخوابه را بدهی پای یک همراه. که دست کم یک قدم از راه را با تو بیاید. جناب دونژوان؛ این خط، این نشان!
#حسین_وحدانی
@asheghanehaye_fatima
.
مىدانيد چى توى يك رابطه بد است؟ تمام شدنِ آن. مىدانيد اما چى فاجعه است؟ تمام شدنِ رابطه بدون تمام كردناش. رها كردنش در بلاتكليفى. «حالا بگذار ببينيم چى مىشود» خب، چى مىشود؟ هيچ، جز پوسيدگى و ويرانى.
چيزى دردناكتر از اميد وجود ندارد. اميد مىتواند برگ خشكى را در ميانهى زمستان و بهار، تا ابد بلاتكليف بگذارد. جورى كه نه خشك شود و فروريزد و در انتظار جوانهى بهارش باشد، نه بتواند خون تازه را در رگبرگهايش بگرداند و به زندگى بازگردد.
اگر رابطه يك نقطهى شروع دارد - كه دارد - و آغازش يك اتفاقِ فعال است كه بايد بابتش وقت و انرژى صرف كرد - كه هست - پايانش هم يك فرايند است كه نمىشود منفعل و«بگذار بگذرد»ى از آن گذشت. به حرمتِ عمرى كه پاى رابطه رفته، بايد درايت به خرج داد و وقت و انرژى صرف كرد براى پايانش. رابطهاى كه قرار است تمام شود، آخرش نقطه مىخواهد، وگرنه سر سطرى هم در كار نخواهد بود
#حسین_وحدانی
@asheghanehaye_fatima
مىدانيد چى توى يك رابطه بد است؟ تمام شدنِ آن. مىدانيد اما چى فاجعه است؟ تمام شدنِ رابطه بدون تمام كردناش. رها كردنش در بلاتكليفى. «حالا بگذار ببينيم چى مىشود» خب، چى مىشود؟ هيچ، جز پوسيدگى و ويرانى.
چيزى دردناكتر از اميد وجود ندارد. اميد مىتواند برگ خشكى را در ميانهى زمستان و بهار، تا ابد بلاتكليف بگذارد. جورى كه نه خشك شود و فروريزد و در انتظار جوانهى بهارش باشد، نه بتواند خون تازه را در رگبرگهايش بگرداند و به زندگى بازگردد.
اگر رابطه يك نقطهى شروع دارد - كه دارد - و آغازش يك اتفاقِ فعال است كه بايد بابتش وقت و انرژى صرف كرد - كه هست - پايانش هم يك فرايند است كه نمىشود منفعل و«بگذار بگذرد»ى از آن گذشت. به حرمتِ عمرى كه پاى رابطه رفته، بايد درايت به خرج داد و وقت و انرژى صرف كرد براى پايانش. رابطهاى كه قرار است تمام شود، آخرش نقطه مىخواهد، وگرنه سر سطرى هم در كار نخواهد بود
#حسین_وحدانی
@asheghanehaye_fatima