عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
کسی مرا شخم می‌زند
به خاطر دانه‌ای کلمه
که می‌تواند با دست‌هایش ابرها را پاره کند
بر من می‌بارد
به خاطر قد کشیدن گیاهان ایرانی
مرا خشت روی خشت می‌چیند
بر معماری سوگند
کسی مرا می‌سازد
که دست‌هایش از ویرانی دریا
قصه‌ی آب آورده‌ست و
یک ماهی


#بیژن_نجدی

@asheghanehaye_fatima
نقاشی کن بر ناخن‌های دست من
درختی بر این ناخن
باران روی ناخن دیگر
روی این آفتاب و
آفتاب‌گردان‌‌ها در کف دست من
یک ناخن برای غروب
ناخنی برای نیم‌رخ دختری که نیم‌رخش یادم نیست

کوچه‌ای از بازوان من می‌گذرد
با طرح پنجره‌ای بر انگشتم
حالا دست‌هایم را بردار
و بپیچ دور تنت
و بگذار ناخن‌هایم
نوک انگشت‌هایم
آهسته بگذرد از روی پوست تو

می‌بینی ؟
رنگ‌ها را می‌بینی..؟



#بیژن_نجدی
وصیت
نیمی از سنگ ها، صخره ها، کوهستان را
گذاشته ام
با دره هایش، پیاله های شیر، به خاطر پسرم
نیم دیگر کوهستان، وقف باران است.

دریای آبی و آرام را
با فانوس روشن دریایی، می بخشم
به همسرم

شب های دریا را، بی آرام، بی آبی
با دلشوره ی فانوس
دریایی به دوستان دور دوران سربازی
که حالا پیر شده اند.

رودخانه که می گذرد زیر پل، مال تو
دختر پوست کشیده ی من به استخوان بلور!
که آب، پیراهنت شود، تمام تابستان
هر مزرعه و هر درخت، هر کشتزار و
علف را شش دانگ
به کویر بدهید
                به دانه های شن زیر آفتاب
از صدای سه تار من
بند بند پاره پاره های موسیقی
که ریخته ام در شیشه های گلاب
و گذاشته ام روی رف
یک سهم به مثنوی مولانا
دو سهم به «نی» بدهید.

و می بخشم به پرندگان
  رنگ ها، کاشی ها، گنبدها
به یوزپلنگانی که با من دویده اند
                   
غار و قندیل های آهک و تنهایی
و بوی باغچه را
به فصل هایی که می آیند
بعد از من.....
#بیژن_نجدی

@asheghanehaye_fatima
«از استخوان می‌گذرد»

با رود و روستای من چه رفت
هنگام قد کشیدن تو
و سپیداران؟
پاییزْ صخره‌‌ی ایستادن تو بود
در مه
پاییزْ سپیده‌دمی‌ست نمناک
در ضیافت خاک

این روزها دریا را چه رفته است؟
که با موج‌باره‌های خزر در کول‌بار
نجوای آب را تکرار می‌کنیم؟
دریغا خشونت صیادانه
از گونه‌هامان چکیده است.

آیا چه رفت بر روستای من
جزیره‌ی مصلوب دریاها؟
اینک که رودخانه‌ای
آرام و‌ سرد از استخوان تو می‌گذرد
تمام تو
این خاک سرخ بود
که بندش تا بند
به خنجر کشیده شد
تمام تو
غرور نخل‌ها بود و
بالایی سپیداران
که در عبور تبرداران
شکست و ریخت.

تمام من اما
آشیانه‌ای در باد
برای ما خسته‌های سرگردان.


#بیژن_نجدی

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

کدام پرنده
‏با بوی تن تو پرواز می‌کند
‏که باران را
این‌گونه
‏عاشقانه می‌نوشم؟


‏‌#بیژن_نجدی


@asheghanehaye_fatima