@asheghanehaye_fatima
دستهای تو
زنی خفته در سینه ی مرا ..!
بیدار میکند
نوک می زند به نوک انگشتانِ تو
در من زنی
زمستان را دوباره بهار میکند !
در من شعر
در من شور
در من عشق
در من لطافتِ یک زن بیداد میکند ...
در من زنی
هر شبِ خدا
هر شبِ خدا
مردش را با عشق و هوس اغوا میکند
در من زنی
با زنانه گی اش ماه و مهتاب را رسوا میکند
در من زنی
در آغوشِ گرم تو غوغا میکند
در من زنی
غوغا میکند ....
#نیکی_فیروز_کوهی
دستهای تو
زنی خفته در سینه ی مرا ..!
بیدار میکند
نوک می زند به نوک انگشتانِ تو
در من زنی
زمستان را دوباره بهار میکند !
در من شعر
در من شور
در من عشق
در من لطافتِ یک زن بیداد میکند ...
در من زنی
هر شبِ خدا
هر شبِ خدا
مردش را با عشق و هوس اغوا میکند
در من زنی
با زنانه گی اش ماه و مهتاب را رسوا میکند
در من زنی
در آغوشِ گرم تو غوغا میکند
در من زنی
غوغا میکند ....
#نیکی_فیروز_کوهی
@asheghanehaye_fatima
خودم را زیبا کرده ام
آراسته
همانطور که دوست داشتی
خواهی آمد
انگار که
هیچوقت نرفته بودی
غرق بوسه ام خواهی کرد
ومن
مثل هیچوقتها
اعتراضی نخواهم کرد
چقدر امروز
همه چیز ...
مثل آنوقتها شده که ..
هنوز ..
هیچ اتفاقی ...
نیفتاده بود ..
#نیکی_فیروز_کوهی
خودم را زیبا کرده ام
آراسته
همانطور که دوست داشتی
خواهی آمد
انگار که
هیچوقت نرفته بودی
غرق بوسه ام خواهی کرد
ومن
مثل هیچوقتها
اعتراضی نخواهم کرد
چقدر امروز
همه چیز ...
مثل آنوقتها شده که ..
هنوز ..
هیچ اتفاقی ...
نیفتاده بود ..
#نیکی_فیروز_کوهی
@asheghanehaye_fatima
روزهایی هم هست که چشم میدوزی به چشمِ زندگی !
و با همه ی حرمتش تحقیرش میکنی
از آن روزهایی که مجهول بودن هر چیزی ... هر چیزی ... حتی خودت .... غنیمتی است ...
از آن روزهایی که دلت میخواهد قید دنیا را با تک تک آدمهایش بزنی
قید سایهای را بزنی که چنان یک نواخت در تو تکرار میشود ...
از آن روزهایی که بی هیچ آشفتگی، کفشهایت را پا میکنی، سر را در یقه ی بارانی ات فرو میبری ، دست میدهی، به دست جیبهای همیشه رفیقت ، بی خیال شمارش معکوسِ لحظههایت میشوی، بی خیال چشمهای روز و شب نشناسی ، که حتی در خیال و رویا هم دوره ات میکنند.
پر از تمّنایِ یک آرزو، پر از تمّنای یک روزِ خوب ، دوست داری گوشهایت پر شوند از یک صدای آشنا ..!
صدای کسی که بی دریغ دوستت داشت ، کسی که بی دریغ دوستش داشتی ...
#نیکی_فیروز_کوهی
روزهایی هم هست که چشم میدوزی به چشمِ زندگی !
و با همه ی حرمتش تحقیرش میکنی
از آن روزهایی که مجهول بودن هر چیزی ... هر چیزی ... حتی خودت .... غنیمتی است ...
از آن روزهایی که دلت میخواهد قید دنیا را با تک تک آدمهایش بزنی
قید سایهای را بزنی که چنان یک نواخت در تو تکرار میشود ...
از آن روزهایی که بی هیچ آشفتگی، کفشهایت را پا میکنی، سر را در یقه ی بارانی ات فرو میبری ، دست میدهی، به دست جیبهای همیشه رفیقت ، بی خیال شمارش معکوسِ لحظههایت میشوی، بی خیال چشمهای روز و شب نشناسی ، که حتی در خیال و رویا هم دوره ات میکنند.
پر از تمّنایِ یک آرزو، پر از تمّنای یک روزِ خوب ، دوست داری گوشهایت پر شوند از یک صدای آشنا ..!
صدای کسی که بی دریغ دوستت داشت ، کسی که بی دریغ دوستش داشتی ...
#نیکی_فیروز_کوهی
@asheghanehaye_fatima
یک روز صبح بیدار میشوی
و حس میکنی
چقدر دوستاش داری
و خدا
از خیلی دورترها
دلش برای جای خالی کسی
که دیگر نیست
میگیرد...
#نیکی_فیروز_کوهی
یک روز صبح بیدار میشوی
و حس میکنی
چقدر دوستاش داری
و خدا
از خیلی دورترها
دلش برای جای خالی کسی
که دیگر نیست
میگیرد...
#نیکی_فیروز_کوهی
من به تنهایی
به امنیت بی وقفه ی دربهای بسته
به ابعاد آشنای این خانه
به زانوان خودم، معتادم.
حقیقت دارد
سایهها نمیدانند
در بی نهایت شب
چه معمایی ست
خیال روشن یک پنجره
#نیکی_فیروز_کوهی
.
به امنیت بی وقفه ی دربهای بسته
به ابعاد آشنای این خانه
به زانوان خودم، معتادم.
حقیقت دارد
سایهها نمیدانند
در بی نهایت شب
چه معمایی ست
خیال روشن یک پنجره
#نیکی_فیروز_کوهی
.
@asheghanehaye_fatima
.
تو را به خاطرات نمی سپارم!
همواره بوده ای
همیشه کنار من هستی
این کوچه خلوت خاکی
یعنی تو
درخت های کهنسال این خیابان
یعنی تو
شب های پر ستاره و بی ستاره
یعنی تو...
با صدای تو آمیخته است
صدای بال کبوترهای همسایه
صدای بوق ماشین ها
صدای ظرف شستن مادرم
صدای درب هایی که بسته می شوند
پنجره هایی که باز می شوند
صدای مردم کوچه و بازار
تو از گلوی دنیا با من حرف می زنی!
تو از هر گوشه این شهر مرا می خوانی
غروب که می شود
روی همان نیمکت همیشگی
زیر همان درخت پیر
کنارم می نشینی
و با صدای سه تار پیرمرد دوره گرد
نجوا می کنی!
من خاطره نیستم
همواره بوده ام!
همیشه در کنارت هستم...
#نیکی_فیروز_کوهی
.
تو را به خاطرات نمی سپارم!
همواره بوده ای
همیشه کنار من هستی
این کوچه خلوت خاکی
یعنی تو
درخت های کهنسال این خیابان
یعنی تو
شب های پر ستاره و بی ستاره
یعنی تو...
با صدای تو آمیخته است
صدای بال کبوترهای همسایه
صدای بوق ماشین ها
صدای ظرف شستن مادرم
صدای درب هایی که بسته می شوند
پنجره هایی که باز می شوند
صدای مردم کوچه و بازار
تو از گلوی دنیا با من حرف می زنی!
تو از هر گوشه این شهر مرا می خوانی
غروب که می شود
روی همان نیمکت همیشگی
زیر همان درخت پیر
کنارم می نشینی
و با صدای سه تار پیرمرد دوره گرد
نجوا می کنی!
من خاطره نیستم
همواره بوده ام!
همیشه در کنارت هستم...
#نیکی_فیروز_کوهی
@asheghanehaye_fatima
مرا در آغوش بگیر
من بوی روستا میدهم
بوی دریا
بوی نمک
بوی دستانِ ترک خورده ی ماهیگیرِ خستهِ شهرمان
من لهجه دارم
بلند میخندم
بلند میگریم
بلند عشق میورزم
من مادرم را سخت دوست دارم
من ... تو را
چه ساده
چه ساده
چه صادقانه دوست میدارم
من دلم برایِ تو میسوزد
تو ... با نی نیِ چشمانِ سیاهِ سیاهِ سیاهت ...
من همیشه در انتظارِ وقوعِ یک حادثه ی
منطبق با عمقِ تاریکی نگاهِ تو هستم
اتفاقی که مرا از ولایتم
از خانه روستاییِ مادرم دور میکند !
و به دیارِ تو تبعید میکند ...
من امشب دلم برایِ خودم هم میسوزد
برایِ غربتم در دیارِ آشنایان
و برایِ آشنایان در غربت دلم
من دلم برایِ خودم
برای تو
برای دلهامان میسوزد ...
#نیکی_فیروز_کوهی
🍀🍀
مرا در آغوش بگیر
من بوی روستا میدهم
بوی دریا
بوی نمک
بوی دستانِ ترک خورده ی ماهیگیرِ خستهِ شهرمان
من لهجه دارم
بلند میخندم
بلند میگریم
بلند عشق میورزم
من مادرم را سخت دوست دارم
من ... تو را
چه ساده
چه ساده
چه صادقانه دوست میدارم
من دلم برایِ تو میسوزد
تو ... با نی نیِ چشمانِ سیاهِ سیاهِ سیاهت ...
من همیشه در انتظارِ وقوعِ یک حادثه ی
منطبق با عمقِ تاریکی نگاهِ تو هستم
اتفاقی که مرا از ولایتم
از خانه روستاییِ مادرم دور میکند !
و به دیارِ تو تبعید میکند ...
من امشب دلم برایِ خودم هم میسوزد
برایِ غربتم در دیارِ آشنایان
و برایِ آشنایان در غربت دلم
من دلم برایِ خودم
برای تو
برای دلهامان میسوزد ...
#نیکی_فیروز_کوهی
🍀🍀
ما انبوهی از آدمهای فراموش شده
درانتظار معجزه
در تصورِ گرمِ آفتاب
در تکرارِ غریبانه چشمها
ترانهها گفتهایم
و هیچکس،
هیچکس نخواهد فهمید
که این انتظار
حتی از خودِ زندگی هم طولانیتر بود.
#نیکی_فیروز_کوهی
@asheghanehaye_fatima
درانتظار معجزه
در تصورِ گرمِ آفتاب
در تکرارِ غریبانه چشمها
ترانهها گفتهایم
و هیچکس،
هیچکس نخواهد فهمید
که این انتظار
حتی از خودِ زندگی هم طولانیتر بود.
#نیکی_فیروز_کوهی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیا خودمان باشیم
حتی اگر با صفرهای ترسناک
تخمینمان زدند
بیا از گرگها نترسیم
بیا از تهدیدِ هیچ دستی
هیچ سنگی نترسیم
بگذار ایجازِ ما
نقطه ی پایانی بر افسانه ی مرگِ عاشقان باشد
که عشق اگر خطاست ... ما خطاکاریم
#نیکی_فیروز کوهی
از کتاب خداحافظ اگر بازنگشتم/نشر مایا
@asheghanehaye_fatima
حتی اگر با صفرهای ترسناک
تخمینمان زدند
بیا از گرگها نترسیم
بیا از تهدیدِ هیچ دستی
هیچ سنگی نترسیم
بگذار ایجازِ ما
نقطه ی پایانی بر افسانه ی مرگِ عاشقان باشد
که عشق اگر خطاست ... ما خطاکاریم
#نیکی_فیروز کوهی
از کتاب خداحافظ اگر بازنگشتم/نشر مایا
@asheghanehaye_fatima