■آواز صبحگاه
عشق تو را چون ساعت طلایی چاقی تنظیم کرده
پرستار بر کف پایت سیلی میزند
عریانترین گریهی تو به گوش میرسد
جای خودت را بین اشیاء باز کردهای
دامنهی اصوات، خوشآمدگویی آمدنت را مشخص کردهاند. شرایطی نو
در موزهای مزین شده از پیش
برهنگیات میان سایههای ما امن است
ما دور خالی تو را چون دیوارها گرفتهایم
من بیشتر از آن ابر که چکه کند میان آینه تا آرام شوی مادرت نیستم!
محو شدنی در باد
در طول شب صدای پروانهی نفسهایت به گوش میرسید
بین گلهای صورتی دیوارهای اتاقت
سوسو میزد
بیدار ماندم تا بشنوم
صدای دریایی دور در گوشهایم
با گریهات از تخت سر میخورم. با لباس خواب صورتیام
صدای گاوی سنگین از میان گلهای صورتی
دهانت باز مانده چون دهان تمیز گربهای
چهارچوب پنجرهی ستارگان کسالت بارش را سپید میکند و میبلعد
تو دوباره تلاش میکنی
موسیقی دست ساز تو
حروفی با صدای بلند که با بادکنکها به سمت بالا میرود.
#سیلویا_پلات
@asheghanehaye_fatima
عشق تو را چون ساعت طلایی چاقی تنظیم کرده
پرستار بر کف پایت سیلی میزند
عریانترین گریهی تو به گوش میرسد
جای خودت را بین اشیاء باز کردهای
دامنهی اصوات، خوشآمدگویی آمدنت را مشخص کردهاند. شرایطی نو
در موزهای مزین شده از پیش
برهنگیات میان سایههای ما امن است
ما دور خالی تو را چون دیوارها گرفتهایم
من بیشتر از آن ابر که چکه کند میان آینه تا آرام شوی مادرت نیستم!
محو شدنی در باد
در طول شب صدای پروانهی نفسهایت به گوش میرسید
بین گلهای صورتی دیوارهای اتاقت
سوسو میزد
بیدار ماندم تا بشنوم
صدای دریایی دور در گوشهایم
با گریهات از تخت سر میخورم. با لباس خواب صورتیام
صدای گاوی سنگین از میان گلهای صورتی
دهانت باز مانده چون دهان تمیز گربهای
چهارچوب پنجرهی ستارگان کسالت بارش را سپید میکند و میبلعد
تو دوباره تلاش میکنی
موسیقی دست ساز تو
حروفی با صدای بلند که با بادکنکها به سمت بالا میرود.
#سیلویا_پلات
@asheghanehaye_fatima
.
تا کی میتوانند دستانم
مرهمی باشند بر زخمهای او؟
و کلامم
پرندگانی درخشان در آسمان:
تسلیبخش،
تسلیبخش…
#سیلویا_پلات
@asheghanehaye_fatima
تا کی میتوانند دستانم
مرهمی باشند بر زخمهای او؟
و کلامم
پرندگانی درخشان در آسمان:
تسلیبخش،
تسلیبخش…
#سیلویا_پلات
@asheghanehaye_fatima