@asheghanehaye_fatima
زمان
ایستاده
نگاهم می کند
دست از روی عقربه ها بردار
تا ثانیه ای تکان بخورم...
#مرضیه_قلی_پور
زمان
ایستاده
نگاهم می کند
دست از روی عقربه ها بردار
تا ثانیه ای تکان بخورم...
#مرضیه_قلی_پور
@asheghanehaye_fatima🍁
وقت خواب است وفقط خاطره ها بیدارند
چون تگرگ از در و دیوار دلم میبارند
منم و وسوسه ی لمس ِخیالت امشب
تویی و منظره ی وصل محالت امشب
منم و ضربه ی کاریِ نگاهی مبهم
بس که کوبیده مرا باز شکستم درهم
منم و نیمه شب و دفترم و چایی داغ
همه جا مرده بجز عکس تو در کنج اتاق
سفری بود که خودرا برسانم تاخود
راه رفتم که کمی راه بیایم باخود
چشم بستم که به آوای دلم گوش کنم
هرچه را جز تو به یک لحظه فراموش کنم
مثل خورشیدِ کبودم وسط پنجره ای...
مثل آن نقطه ی کور م وسط خاطره ای..
بوی عطری متلاطم به شبم می تازد
رنگ مهتاب به افکار دلم می بازد...
خواستم اشک شوم تا که به دریا برسم
خواستم با تو بیایم که به رویا برسم
با نگاهی که به دنیای دلم میریزی
جز تو و عشق تو اينبار ندیدم چیزی
#مرضیه_مضاف
وقت خواب است وفقط خاطره ها بیدارند
چون تگرگ از در و دیوار دلم میبارند
منم و وسوسه ی لمس ِخیالت امشب
تویی و منظره ی وصل محالت امشب
منم و ضربه ی کاریِ نگاهی مبهم
بس که کوبیده مرا باز شکستم درهم
منم و نیمه شب و دفترم و چایی داغ
همه جا مرده بجز عکس تو در کنج اتاق
سفری بود که خودرا برسانم تاخود
راه رفتم که کمی راه بیایم باخود
چشم بستم که به آوای دلم گوش کنم
هرچه را جز تو به یک لحظه فراموش کنم
مثل خورشیدِ کبودم وسط پنجره ای...
مثل آن نقطه ی کور م وسط خاطره ای..
بوی عطری متلاطم به شبم می تازد
رنگ مهتاب به افکار دلم می بازد...
خواستم اشک شوم تا که به دریا برسم
خواستم با تو بیایم که به رویا برسم
با نگاهی که به دنیای دلم میریزی
جز تو و عشق تو اينبار ندیدم چیزی
#مرضیه_مضاف