@asheghanehaye_fatima




زنی بود
در تمام کافه‌ها
دونات تمشک سفارش می‌داد

نمی‌دانست
پاییز یعنی چه
عشق بی‌فرجام یعنی چه

زنی که
مدام عاشق می‌شد
و همیشه خیال می‌کرد
بار اول است
دونات تمشک سفارش داده‌است

#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima


هر از چندی نوشتن را رها می‌کنم
به انگشتانم خیره می‌شوم
می‌گفتی #زنان زیبا آزارت می‌دهند
و هر انگشت من #زنی زیباست
که آرامت می‌کند
به هر انگشتم که نگاه می‌کنم
یاد زنی زیبا می‌افتم
که از دستش گریزی نداری !
می‌خندم
و نوشتن داستان تو را از سر می‌گیرم...


#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima

چگونه خیره نشوم به مردم
که می‌خندند و می‌بلعند هم را
در خیابان‌ها
تنه می‌زنند
به زنِ جوانِ مو سفید تو
و
نمی‌دانند
مردی
تمام روز ایستاده‌
به شب نگاه می‌کند

#سارا_محمدی_اردهالی
☘🍀

طعنه می‌زنی !
تلخی می‌کنی .
حس کرده‌ای پای مردی در میان است که ؛
طعنه نمی‌زند
تلخی نمی‌کند.…

#سارا_محمدی_اردهالی


@asheghanehaye_fatima

‏@asheghanehaye_fatima

سیگار روشنت را
در جنگل خشک و آشفته‌ی من انداختی
بعد
پرسیدی:
"مزاحمتان که نشدم؟"
خندیدم،
"نه! اصلا"

#سارا_محمدی_اردهالی
🍀🍀

@Asheghanehaye_fatima



زنگ می زدی
یک تلفن کوچک
دو دقیقه ای وسایلم را جمع می کردم
مداد و مسواک و مسکن
نه
مسکن هم برنمی داشتم
دامن و لباس خواب فقط
بعد
سفر که نه
گم می شدیم!



#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima




خسته‌ ام

خیلی خسته

به من جایی بدهید

می‌خواهم بخوابم

یک تخت خالی

یک دنیای خالی

یک قلب خالی …



#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima


با دمپایی‌ راحتی
راه می افتد
کتاب های نیمه باز زیر تخت را بر‌می دارد
لباس های پراکنده را تا می کند
مداد‌ها و فنجان ها را جمع می کند
می آید پشت‌ سرت
دل دل می کند
نزدیک نرمه ی گوشت می آورد لبش را
صدای نفسش را حس می کنی

برمی گردی
اتاق خالی است
به‌هم ریخته و آشفته



#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima



سیگارِ روشنت را
در جنگلِ خشک و آشفته ی من انداختی
بعد پرسیدی :
" مزاحمتان که نشدم؟ "
خندیدم :
" نه ! اصلا "...

#سارا_محمدی_اردهالی
کتاب #روباه_سفید_عاشق_موسیقی

@asheghanehaye_fatima


آرامم
شکل تورهای کتان لباس‌های خواب
شکل یک آباژور کم نور
در سالنی متروک

آرامم
شکل چمدان لباس‌های زمستانی
شکل یک رومیزی که هزار بار
در ماشین لباس‌شویی شسته شده
روی بند خشک شده
روی میز پهن شده

آرامم
شکل مدادهای سفید مدادرنگی‌ها

آرامم
و به اشک‌هایم کاری ندارم

#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima



نصف قلبم را
به مردی دادم
که در شلوغی گم شد.
نصف دیگرش
به هیچ دردی نمی‌خورد!



#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima



شب ها تپانچه ام را چک می کنم
همه چیز باید درست باشد
ماشه خوب چکانده شود
گلوله به موقع آتش کند

جذاب است
کاری را که هیچ وقت انجام نخواهم داد
مو به مو مرور می کنم


#سارا_محمدی_اردهالی
از کتاب #بیگانه_میخندد
#نشر_مروارید

@asheghanehaye_fatima



آرامم
شکل تورهای کتان لباس‌های خواب
شکل یک آباژور کم نور
در سالنی متروک

آرامم
شکل چمدان لباس‌های زمستانی
شکل یک رومیزی که هزار بار
در ماشین لباس‌شویی شسته شده
روی بند خشک شده
روی میز پهن شده

آرامم
شکل مدادهای سفید مدادرنگی‌ها

آرامم
و به اشک‌هایم کاری ندارم

#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima



غروب‌ها
لباس باز و بلند ارغوانی می‌پوشید
به لاله‌ی گوشش عطر میزد
و منتظر هیچکس نبود...

#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima
‍ .

آرامم
شکل تورهای کتان لباس های خواب
شکل یک آباژور کم نور
در سالنی متروک ...

آرامم
شکل چمدان لباسهای زمستانی
شکل یک رومیزی که هزار بار
در ماشین لباسشویی شسته شده
روی بند خشک شده
روی میز پهن شده ...

آرامم
شکل مدادهای سفید مداد رنگی ها

آرامم
و به اشک هایم کاری ندارم ....


#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima



خسته ام
خیلی خسته
به من جایی بدهید
یک تخت خالی
یک دنیای خالی
یک قلب خالی

#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima




هر از چندی
نوشتن را رها می‌کنم
به انگشتانم خیره می‌شوم

می‌گفتی:
زنان زیبا آزارت می‌دهند
هر انگشت من زنی زیباست!
که آرامت می‌کند...

به هر انگشتم که نگاه می‌کنم
یاد زنی زیبا می‌افتم
که از دستش گریزی نداری...

می‌خندم
و نوشتنِ
داستان تو را از سر می‌گیرم...

#سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima




نصف قلبم را
به مردی دادم
که در شلوغی گم شد

نصف دیگرش
به هیچ‌ دردی نمی‌خورد...

#سارا_محمدی_اردهالی

@SherGianianIran



آرامم
شکل تورهای کتان لباس‌های خواب
شکل یک آباژور کم نور
در سالنی متروک

آرامم
شکل چمدان لباس‌های زمستانی
شکل یک رومیزی که هزار بار
در ماشین لباس‌شویی شسته شده
روی بند خشک شده
روی میز پهن شده

آرامم
شکل مدادهای سفید مدادرنگی‌ها

آرامم
و به اشک‌هایم کاری ندارم

#سارا_محمدی_اردهالی



@asheghanehaye_fatima

آن کلمه‌ی دردناک را گفت
ساکت شدم
از اتاق بیرون رفتم
سه سال بعد برگشتم
مهمان‌ها رفته بودند
کلمه آنجا بود.

 #سارا_محمدی_اردهالی

@asheghanehaye_fatima