جزایر بریتانیا پس از قرنها عدمپذیرشِ رسمی، سرانجام به حکم سرنوشت توپ را پذیرفت. در هنگام حاکمیت ملکهویکتوریا فوتبال نه فقط به عنوان فساد و شرارتی عوامانه بلکه به عنوان فضیلتی اشرافمنشانه پذیرفته شد.
رهبران آیندهی جامعه آموختند که چگونه با بازیکردن فوتبال در حیاط مدارس و دانشگاهها ببرند. آنجا، تولههای طبقات بالا شور و حال جوانیِ خود را آشکار میکردند، انضباط خود را شدت میبخشیدند، خشم خود را تعدیل میکردند و شوخطبعی خود را بالا میبردند. در طرف دیگر کفهی ترازوی اجتماعی، کارگران نیازی نداشتند محدودیتهای تنهای خو را بیازمایند، چراکه کارگاهها و کارخانهها برای همینکار وجود دارند و اما موطنِ سرمایهداری صعنتی کشف کرد که فوتبال، این شور غلیانِ تودهها، سرگرمی و تسلی به تهیدستان عرضه میکند و نیز انصراف خاطر از دلمشغولی به اعتصابها و دیگر شوربختیها.
فوتبال در شکل مدرن آن، از توافق نامهای سرچشمه میگیرد که دوازده باشگاه انگلیسی در پاییز ۱۸۶۳ در میخانهای در لندن امضاء کردند. این باشگاهها همداستان شدند که به قواعدی گردن بگذارند که دانشگاه کیمبریج در ۱۸۶۳ وضع کرده بود. در کیمبریج فوتبال از راگبی جدا شد: حملکردن توپ با دست مجاز نبود، اگرچه دستزدن به آن مجاز بود و لگدزدن به حریف قدغن شد. یکی از قواعد هشدار میداد: «لگد فقط باید توپ را هدف بگیرد.» یک قرن و نیم بعد برخی بازیکنان هنوز توپ را با جمجمهی حریف، به سبب شباهتی که از لحاظ شکل داشت، اشتباه میگرفتند.
قرارداد لندن محدودیتی برای تعداد بازیکنان یا اندازهی میدان یا ارتفاع دروازه یا طول زمان بازی قائل نبود. بازیها دو یا سه ساعت طول میکشیدند و بازیکنان اصلی هر وقت که توپ تا فاصلهی دور پرواز میکرد، گپ میزدند و سیگار دود میکردند. یک قاعدهی مدرن وضع شد: آفساید. گلزدن از پشت حریف حکم شکستن قاعده را داشت. در آن روزها هیچکس در زمین بازی درموقعیت خاصی بازی نمیکرد: همه شاد و سرخوش دنبال توپ میدویدند، هرکدام به هرجا که میلش میکشید؛ و هرکس به دلخواه موقعیتش را تغییر میداد. مقدر بود که حوالی ۱۸۷۰ استکاتلند تیمهایی با دفاع، میانه و بازیکنهای خط حمله ترتیب دهد. در آنهنگام، هر طرف یازده بازیکن داشت. از ۱۸۶۹ به بعد، هیچیک از بازیکنها حق نداشت به توپ دست بزند و حتی آن را بگیرد و بیاندازد و با پا به آن ضربه بزند. در ۱۸۷۱ استثنای این تابو زاییده شد:
دروازهبان میتوانست از تمامی بدنش استفاده کند تا از توپ دفاع کند. دروازهبان از سنگری مربعیشکل محافظت میکرد که از مربع امروزی باریکتر و بسیار بلندتر بود. این مربع از دو دیرک دورازه فراهم میآمد که با کمربندی به هم وصل میشدند و پنج و نیم متر از زمین ارتفاع داشتند. در ۱۸۷۵ کمبربند جای خود را به دیرک افقی چوبی داد. گلها را صاف و ساده با برش کوچکی روی دیرکها ثبت میکرد. امروزه گلها را روی صفحهی الکترونیکی امتیازات ثبت میکنن اما تعبیر «چوبخطزدن گل» همچنان به کار میرود. در برخی کشورها ما دهانهی دروازه را Arco(طاقی، منحنیوار) میخوانیم و کسی را که از آن دفاع میکندArquero، گو که همهی زوایا راست گوشه باشند و هیچ طاقی منحنیداری در میان نباشد، شاید هم به این دلیل که دانشجویان کالجهای انگلیسی از طاقیهای حیاطها برای دروازه استفاده میکردند.
در ۱۸۷۲ سر و کلهی داور پیدا شد. تا آنموقع بازیکنان خود داور خود بودند و خودشان هر خطایی را که مرتکب میشدند به گردن میگرفتند. داورِ زمانسنج به دست، داور این شد که کی بازی تمام شده و کی کسی را باید بیرون فرستاد، اگرچه هنوز با فریادزدن از کنارههای زمین امور را رتق و فتق میکرد. در ۱۸۹۱ داور برای نخستینبار پا به زمین بازی گذاشت، در سوت دمید تا نخستین پنالتی را که در تاریخ اتفاق افتاده بود اعلام کند و دوازده قدم برداشت تا نقطهای را نشان دهد که توپ میبایست از آنجا زده شود. مطبوعات بریتانیا مدتی مدید به نفع ضربههای پنالتی فعالیت کردند، زیرا که بازیکنها در جلو دروازه، که صحنهی قصابی باورنکردنیای بود، به محافظت نیاز داشتند. فهرست هولناکی از بازیکنانی که کشته شده یا استخوانهاشان شکسته بود در وستمینستر گازت به چاپ رسید.
در ۱۸۸۲ مقامات انگلیسی پرتاب آوت را مجاز شمردند. هشت سال بعد مناطق میدان بازی با آهک نشانهگذاری شد و دایرهای در مرکز زمین ترسیم شد. در همان سال دروازه توری به دست آورد تا توپ را به دام بیاندازد و هرگونه شک و شبههای را دربارهی اینکه آیا گل وارد دروازه شده است یا نه برطرف کند.
#فوتبال در آفتاب و سایه
#ادواردو_گالئانو
ترجمه:اکبر معصومبیگی
@asheghanehaye_fatima
رهبران آیندهی جامعه آموختند که چگونه با بازیکردن فوتبال در حیاط مدارس و دانشگاهها ببرند. آنجا، تولههای طبقات بالا شور و حال جوانیِ خود را آشکار میکردند، انضباط خود را شدت میبخشیدند، خشم خود را تعدیل میکردند و شوخطبعی خود را بالا میبردند. در طرف دیگر کفهی ترازوی اجتماعی، کارگران نیازی نداشتند محدودیتهای تنهای خو را بیازمایند، چراکه کارگاهها و کارخانهها برای همینکار وجود دارند و اما موطنِ سرمایهداری صعنتی کشف کرد که فوتبال، این شور غلیانِ تودهها، سرگرمی و تسلی به تهیدستان عرضه میکند و نیز انصراف خاطر از دلمشغولی به اعتصابها و دیگر شوربختیها.
فوتبال در شکل مدرن آن، از توافق نامهای سرچشمه میگیرد که دوازده باشگاه انگلیسی در پاییز ۱۸۶۳ در میخانهای در لندن امضاء کردند. این باشگاهها همداستان شدند که به قواعدی گردن بگذارند که دانشگاه کیمبریج در ۱۸۶۳ وضع کرده بود. در کیمبریج فوتبال از راگبی جدا شد: حملکردن توپ با دست مجاز نبود، اگرچه دستزدن به آن مجاز بود و لگدزدن به حریف قدغن شد. یکی از قواعد هشدار میداد: «لگد فقط باید توپ را هدف بگیرد.» یک قرن و نیم بعد برخی بازیکنان هنوز توپ را با جمجمهی حریف، به سبب شباهتی که از لحاظ شکل داشت، اشتباه میگرفتند.
قرارداد لندن محدودیتی برای تعداد بازیکنان یا اندازهی میدان یا ارتفاع دروازه یا طول زمان بازی قائل نبود. بازیها دو یا سه ساعت طول میکشیدند و بازیکنان اصلی هر وقت که توپ تا فاصلهی دور پرواز میکرد، گپ میزدند و سیگار دود میکردند. یک قاعدهی مدرن وضع شد: آفساید. گلزدن از پشت حریف حکم شکستن قاعده را داشت. در آن روزها هیچکس در زمین بازی درموقعیت خاصی بازی نمیکرد: همه شاد و سرخوش دنبال توپ میدویدند، هرکدام به هرجا که میلش میکشید؛ و هرکس به دلخواه موقعیتش را تغییر میداد. مقدر بود که حوالی ۱۸۷۰ استکاتلند تیمهایی با دفاع، میانه و بازیکنهای خط حمله ترتیب دهد. در آنهنگام، هر طرف یازده بازیکن داشت. از ۱۸۶۹ به بعد، هیچیک از بازیکنها حق نداشت به توپ دست بزند و حتی آن را بگیرد و بیاندازد و با پا به آن ضربه بزند. در ۱۸۷۱ استثنای این تابو زاییده شد:
دروازهبان میتوانست از تمامی بدنش استفاده کند تا از توپ دفاع کند. دروازهبان از سنگری مربعیشکل محافظت میکرد که از مربع امروزی باریکتر و بسیار بلندتر بود. این مربع از دو دیرک دورازه فراهم میآمد که با کمربندی به هم وصل میشدند و پنج و نیم متر از زمین ارتفاع داشتند. در ۱۸۷۵ کمبربند جای خود را به دیرک افقی چوبی داد. گلها را صاف و ساده با برش کوچکی روی دیرکها ثبت میکرد. امروزه گلها را روی صفحهی الکترونیکی امتیازات ثبت میکنن اما تعبیر «چوبخطزدن گل» همچنان به کار میرود. در برخی کشورها ما دهانهی دروازه را Arco(طاقی، منحنیوار) میخوانیم و کسی را که از آن دفاع میکندArquero، گو که همهی زوایا راست گوشه باشند و هیچ طاقی منحنیداری در میان نباشد، شاید هم به این دلیل که دانشجویان کالجهای انگلیسی از طاقیهای حیاطها برای دروازه استفاده میکردند.
در ۱۸۷۲ سر و کلهی داور پیدا شد. تا آنموقع بازیکنان خود داور خود بودند و خودشان هر خطایی را که مرتکب میشدند به گردن میگرفتند. داورِ زمانسنج به دست، داور این شد که کی بازی تمام شده و کی کسی را باید بیرون فرستاد، اگرچه هنوز با فریادزدن از کنارههای زمین امور را رتق و فتق میکرد. در ۱۸۹۱ داور برای نخستینبار پا به زمین بازی گذاشت، در سوت دمید تا نخستین پنالتی را که در تاریخ اتفاق افتاده بود اعلام کند و دوازده قدم برداشت تا نقطهای را نشان دهد که توپ میبایست از آنجا زده شود. مطبوعات بریتانیا مدتی مدید به نفع ضربههای پنالتی فعالیت کردند، زیرا که بازیکنها در جلو دروازه، که صحنهی قصابی باورنکردنیای بود، به محافظت نیاز داشتند. فهرست هولناکی از بازیکنانی که کشته شده یا استخوانهاشان شکسته بود در وستمینستر گازت به چاپ رسید.
در ۱۸۸۲ مقامات انگلیسی پرتاب آوت را مجاز شمردند. هشت سال بعد مناطق میدان بازی با آهک نشانهگذاری شد و دایرهای در مرکز زمین ترسیم شد. در همان سال دروازه توری به دست آورد تا توپ را به دام بیاندازد و هرگونه شک و شبههای را دربارهی اینکه آیا گل وارد دروازه شده است یا نه برطرف کند.
#فوتبال در آفتاب و سایه
#ادواردو_گالئانو
ترجمه:اکبر معصومبیگی
@asheghanehaye_fatima
"آن زن
این یک خانه مخفی است.
در گوشه و کنار آن
صداها را ذخیره کنید
و ارواح را پنهان می کند.
در شبهای زمستان
سیگار می کشد
چه کسی وارد آن می شود ، آنها می گویند ،
دیگر هرگز بیرون نمی آید
از گودال عمیق عبور می کنم
که او را احاطه کرده است ،
در آن خانه من ساکن خواهم شد
در آن منتظر شراب باشید
که من را خواهد نوشید.
خیلی نرم
در را بزن ،
و من امیدوارم..."
#ادواردو_گالئانو
@asheghanehaye_fatima
این یک خانه مخفی است.
در گوشه و کنار آن
صداها را ذخیره کنید
و ارواح را پنهان می کند.
در شبهای زمستان
سیگار می کشد
چه کسی وارد آن می شود ، آنها می گویند ،
دیگر هرگز بیرون نمی آید
از گودال عمیق عبور می کنم
که او را احاطه کرده است ،
در آن خانه من ساکن خواهم شد
در آن منتظر شراب باشید
که من را خواهد نوشید.
خیلی نرم
در را بزن ،
و من امیدوارم..."
#ادواردو_گالئانو
@asheghanehaye_fatima