عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima

ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻯ ﺗﻮﺍﻡ
ﻭ ﺯﻳﺎﺭﺕِ ﻣﻨﺎﺭﻩ ﻫﺎﻯ ﺳﻴﻨﻪ ﺍﻡ
ﺩﺳﺖ ﻛﺠﺖ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﻫﺪ
ﺍﻫﻞ ﻗﺒﺮﻫﺎﻯ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﻰ
ﺍﻫﻞ ﺣﻴﺎﺕ ﻫﺎﻯ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﻴﺎﻁ ﺍﻣﺎ ﻟﺒﺖ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﺩﺭ ﺣﻮﺿﭽﻪ ﻯ ﻧﺎﻓﻢ
ﻣﺎﻫﻰِ ﺯﺑﺎﻧﺖ ، ﻭﺍﺭﻭ ﻣﻰ ﺯﻧﺪ ...

ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻨﻰ
ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺶ ﺻﺒﺢ
ﻭ ﭼﺴﺒﻨﺪﮔﻰ ﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﻒ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻳﻢ
ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻨﻰ
ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﻳﻰِ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺣﺼﺮِ ﺧﺎﻧﮕﻰ
ﻭ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺫﺑﺢ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ...

ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻯ ﺗﻮﺍﻡ
ﻭ ﭘﺸﺖ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻧﺖ، ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎﻯ ﺩﺍﻍ ﺩﻳﺪﻩ
ﺯﻧﺠﻴﺮ ﻣﻰ ﺯﻧﻨﺪ ...

ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻬﻤﺎﻧﻰِ ﺷﺎﻡ ﺁﺧﺮ
ﺭﻗﺼﻰ ﺩﻭﻧﻔﺮﻩ
ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ...

ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ
ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ
ﺑﺎ ﺟﺬﺑﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺤﺪﻭﺩ
ﺑﭽﺴﺐ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﻪ ﻫﺎ
ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﺑﺮﻭ، ﺯﺧﻢ ﻣﻰ ﺯﻧﺪ
ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺑﻪ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ...

#الهام_گردی
@asheghanehaye_fatima


لبخند زده بود پدر
در عکسی دو نفره
پیش از آن که به زن‌های دیگری فکر کند
و مادر پیش از دیپلم

مدرسه‌ی بزرگی‌ست آلبوم
و هر صفحه، دانش‌آموزی که یک بار از آن رد شده

سر ـ ات را بر شانه‌ام بگذار
هیچ‌کس نمی‌داند، آن سوی تصویر
کدام یک، زودتر خیانت خواهیم کرد!؟
و یا شکلِ انگشت‌ها
که هفت‌تیری‌ست
ـ خلاصی را دوست دارد ـ

به دوربین نگاه کن!
بگو پنیر
موش‌ها از جویدن، دست برنمی‌دارند
و کلاغ، در سپیدی برف، پنهان نخواهد ماند

پنهان کن لرزش همیشه‌ی دست‌ام را
وقتی می‌خواهد، دستی را بگیرد
زندگی در عکس‌ها، تار می‌افتد.


#الهام_گردی
از مجموعه ى« عطر زنى در آسانسور»
@asheghanehaye_fatima



ديوانه ى توام
و زيارتِ مناره هاى سينه ام
دست كجت را شفا نمى دهد
اهل قبرهاى نشسته در منى
اهل حيات هاى رو به باران
در اين حياط اما لبت را شسته ام
و در حوضچه ى نافم
ماهىِ زبانت ، وارو مى زند
تعلق منى
به ساعت شش صبح
و چسبندگى نان در كف دست هايم
تعلق منى
به زيبايىِ در خود نشسته ام
حصرِ خانگى
و پيراهنى كه به ذبح مى رود.
ديوانه ى توام
و پشت به گردنت ، درخت هاى داغ ديده
زنجير مى زنند.
بلند شو
بلند شو
در اين مهمانىِ شام آخر
رقصى دونفره
دايره ها را پنهان مى كند.
بلند شو
بلند شو
پناه بر دستانت
با جذبه هاى محدود
بچسب به اين كلمه ها
ساعت از روبرو، زخم مى زند
و خاطره اى كه در گذشته، به آينده نزديك تر است.

#الهام_گردی
@asheghanehaye_fatima


نگران من نباش

انقدر زیبا شده ام

وقتی که در خیابان راه میروم

مردهای زیادی سیگارهای شان را

به سلامتی ام روشن میکنند

شاید دیگر هیچ گاه به سینما نروم

کتاب نخوانم

یا هیچ مردی در انتهای خیابان

چشم هایم را لعنت نکند!

و به مردی فکر نکنم که همه ی عمر دوستش خواهم داشت

دنیا را کارتونی تصور کن

که بشود بلند بلند به ان خندید...



#الهام_گردی
@asheghanehaye_fatima



لبخند زده بود پدر
در عکسی دو نفره
بیش از آن که به #زن های دیگری فکر کند
و مادر پیش از دیپلم !
مدرسه ی بزرگی ست آلبوم
و هر صفحه، دانش آموزی که یک بار از آن رد شده ...

سرت را بر شانه ام بگذار
هیچ کس نمی داند در آن سوی تصویر
کدام یک زودتر خیانت خواهیم کرد
و یا هفت انگشت ها
هفت تیری ست که خلاصی را دوست دارد

به دوربین نگاه کن
و بگو پنیر
موش ها از جویدن دست بر نمی دارند
و کلاغ در سپیدی برف پنهان نخواهد ماند
پنهان کن لرزش همیشه ی دستم را
وقتی می خواهد دستی را بگیرد
و زندگی در عکس ها همیشه تار می افتد



📖 #عطر_زنی_در_آسانسور
#الهام_گردی
@asheghanehaye_fatima




■جایی که پرنده‌گان وداع می‌کنند

پرستوها (چلچله) بر خطوط تلفن،
قمری‌ها (فاخته) میان بوته‌ها،
قوش (باز، شاهین) در ویرانه و کلیساها،
کلاغ‌ها بر شانه‌ی سربازان فروافتاده،
طاووس‌ها بر پله‌کان،
قناری‌ها در اتاق مدیر هتل،
طوطی‌ها در آشپزخانه‌ی زنان ثروت‌مند،
مرغ شب‌گرد هق‌هق می‌زند
بر شاخه‌ی درخت صنوبر (تبریزی، سپیدار)
در شب‌های بلند تابستان.
گنجشک‌ها بر پشت‌بام‌ها، در پرچین‌ها (چپرها) و انبار علوفه،
عقاب‌ها بر بلندای بکر (بی‌عیب، درخشان) کوه‌ها،
حواصیل (مرغ ماهی‌خوار) در مرداب‌ها (باتلاق‌ها)،
قوها در آب‌راه (کاریزها) و چشمه‌ها.
چکاوک‌ها به سوی خورشید می‌خواند،
جغدها در گورستان‌ها،
و فاخته در ذهن مردی جوان.



#مایک_فینلی
برگردان: #الهام_گردی | #کوروش_بیگ‌پور