@asheghanehaye_fatima
تو نیستی
این باران بیهوده میبارد
ما خیس نخواهیم شد...
بیهوده این رودخانه بزرگ
موج برمیدارد و میدرخشد
ما بر ساحل آن نخواهیم نشست ...
جادهها که امتداد مییابند
بیهوده خود را خسته میکنند
ما با هم در آنها راه نخواهیم رفت...
دلتنگیها، غریبیها هم بیهوده است
ما از هم خیلی فاصله داریم
نخواهیم گریست...
بیهوده تو را دوست دارم
بیهوده زندگی میکنم
این زندگی را قسمت نخواهیم کرد...
#عزیز_نسین/ترکیه
برگردان: #مژگان_دولت_آبادی
تو نیستی
این باران بیهوده میبارد
ما خیس نخواهیم شد...
بیهوده این رودخانه بزرگ
موج برمیدارد و میدرخشد
ما بر ساحل آن نخواهیم نشست ...
جادهها که امتداد مییابند
بیهوده خود را خسته میکنند
ما با هم در آنها راه نخواهیم رفت...
دلتنگیها، غریبیها هم بیهوده است
ما از هم خیلی فاصله داریم
نخواهیم گریست...
بیهوده تو را دوست دارم
بیهوده زندگی میکنم
این زندگی را قسمت نخواهیم کرد...
#عزیز_نسین/ترکیه
برگردان: #مژگان_دولت_آبادی
@asheghanehaye_fatima
آن زمان که دیگر نباشم
ابری با توست
سایه اش بر سرت
آن ابر منم
نخواهی شناخت
پیراهنت با نسیمی رقصان
گیسوانت پریشان
یک دست بر دامن و
دست دیگر بر گیسوان
آن نسیم منم
نخواهی شناخت
شبانگاهی بر بالین
به این سو و آنسو
نه در خواب و نه در بیداری
آن رؤیا منم
نخواهی شناخت
در تنهایی سخن میگویی
با آن که نیست
باز میگویی هر آنچه را
تا کنون نگفتهای
با تمام جان به تو گوش میسپارد
آن که نیست منم
نخواهی شناخت
به ناگاه سوزشی در جانت
بی آن که بدانی از کجاست
قلبت به تپش در میآید از خاطرات
آن سوزش منم
نخواهی شناخت...
#محمت_نصرت
( #عزیز_نسین) /ترکیه
برگردان: #مژگان_دولت_آبادی
آن زمان که دیگر نباشم
ابری با توست
سایه اش بر سرت
آن ابر منم
نخواهی شناخت
پیراهنت با نسیمی رقصان
گیسوانت پریشان
یک دست بر دامن و
دست دیگر بر گیسوان
آن نسیم منم
نخواهی شناخت
شبانگاهی بر بالین
به این سو و آنسو
نه در خواب و نه در بیداری
آن رؤیا منم
نخواهی شناخت
در تنهایی سخن میگویی
با آن که نیست
باز میگویی هر آنچه را
تا کنون نگفتهای
با تمام جان به تو گوش میسپارد
آن که نیست منم
نخواهی شناخت
به ناگاه سوزشی در جانت
بی آن که بدانی از کجاست
قلبت به تپش در میآید از خاطرات
آن سوزش منم
نخواهی شناخت...
#محمت_نصرت
( #عزیز_نسین) /ترکیه
برگردان: #مژگان_دولت_آبادی
@asheghanehaye_fatima
آن زمان که دیگر نباشم
ابری با توست
سایه اش بر سرت
آن ابر منم
نخواهی شناخت
پیراهنت با نسیمی رقصان
گیسوانت پریشان
یک دست بر دامن و
دست دیگر بر گیسوان
آن نسیم منم
نخواهی شناخت
شبانگاهی بر بالین
به این سو و آنسو
نه در خواب و نه در بیداری
آن رؤیا منم
نخواهی شناخت
در تنهایی سخن میگویی
با آن که نیست
باز میگویی هر آنچه را
تا کنون نگفتهای
با تمام جان به تو گوش میسپارد
آن که نیست منم
نخواهی شناخت
به ناگاه سوزشی در جانت
بی آن که بدانی از کجاست
قلبت به تپش در میآید از خاطرات
آن سوزش منم
نخواهی شناخت...
#محمت_نصرت ( #عزیز_نسین ) / ترکیه
برگردان: #مژگان_دولت_آبادی
آن زمان که دیگر نباشم
ابری با توست
سایه اش بر سرت
آن ابر منم
نخواهی شناخت
پیراهنت با نسیمی رقصان
گیسوانت پریشان
یک دست بر دامن و
دست دیگر بر گیسوان
آن نسیم منم
نخواهی شناخت
شبانگاهی بر بالین
به این سو و آنسو
نه در خواب و نه در بیداری
آن رؤیا منم
نخواهی شناخت
در تنهایی سخن میگویی
با آن که نیست
باز میگویی هر آنچه را
تا کنون نگفتهای
با تمام جان به تو گوش میسپارد
آن که نیست منم
نخواهی شناخت
به ناگاه سوزشی در جانت
بی آن که بدانی از کجاست
قلبت به تپش در میآید از خاطرات
آن سوزش منم
نخواهی شناخت...
#محمت_نصرت ( #عزیز_نسین ) / ترکیه
برگردان: #مژگان_دولت_آبادی
چه بیهوده است
دلتنگی از دوری
چنان دوریم
که حتی نخواهیم گریست
با هم
بیهوده دوستت دارم
بیهوده زندهام
چرا که قسمت نخواهیم کرد
زندگی را
با هم.
#عزیز_نسین
ترجمه: #مژگان_دولت_آبادی
@asheghanehaye_fatima
دلتنگی از دوری
چنان دوریم
که حتی نخواهیم گریست
با هم
بیهوده دوستت دارم
بیهوده زندهام
چرا که قسمت نخواهیم کرد
زندگی را
با هم.
#عزیز_نسین
ترجمه: #مژگان_دولت_آبادی
@asheghanehaye_fatima
چه بیهوده است
دلتنگی از دوری
چنان دوریم
که حتی نخواهیم گریست
با هم
بیهوده دوستت دارم
بیهوده زندهام
چرا که قسمت نخواهیم کرد
زندگی را
با هم
#عزیز_نسین
#ترجمه: #مژگان_دولت_آبادی
@asheghanehaye_fatima
دلتنگی از دوری
چنان دوریم
که حتی نخواهیم گریست
با هم
بیهوده دوستت دارم
بیهوده زندهام
چرا که قسمت نخواهیم کرد
زندگی را
با هم
#عزیز_نسین
#ترجمه: #مژگان_دولت_آبادی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
"وعدهای دارم"
به حرفم نگیرید
مشغولم نکنید
وعدهای دارم
در جایی که نمیدانم کجاست،
در زمانی که نمیدانم کِی،
با کسی که نمیشناسم.
دوان دوان میروم،
او در انتظارم است...
عزیز نسین - شاعر ترکیهای
برگردان: مژگان دولتآبادی
کتاب: بیهوده میبارد این باران
نشر: چشمه
#عزیز_نسین
#مژگان_دولت_آبادی
"وعدهای دارم"
به حرفم نگیرید
مشغولم نکنید
وعدهای دارم
در جایی که نمیدانم کجاست،
در زمانی که نمیدانم کِی،
با کسی که نمیشناسم.
دوان دوان میروم،
او در انتظارم است...
عزیز نسین - شاعر ترکیهای
برگردان: مژگان دولتآبادی
کتاب: بیهوده میبارد این باران
نشر: چشمه
#عزیز_نسین
#مژگان_دولت_آبادی