@asheghanehaye_fatima
تغافل برد از حد، شوخ چشم من نمی داند؛
جفا قدری، ستم حدی
و ناز اندازه ای دارد!
#مجذوب_تبریزی
تغافل برد از حد، شوخ چشم من نمی داند؛
جفا قدری، ستم حدی
و ناز اندازه ای دارد!
#مجذوب_تبریزی
آتشی در نیستان ...
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرمِ کارِ خویش شد
هر نِیای شمعِ مزارِ خویش شد ...
نی به آتش گفت :
« کاین آشوب چیست ؟
مَر تو را زین سوختن
مطلوب چیست ؟! »
گفت آتش : « بیسبب نَافروختم
دَعویِ بیمعنیات را سوختم !!!
زآنکه میگفتی نِیاَم با صد نمود
همچنان در بندِ خود بودی که بود !
مَرد را دَردی اگر باشد خوش است !
دَردِ بیدَردی علاجَش آتش است ...
#مجذوب_تبریزی
@asheghanehaye_fatima
شاعر ، حکیم ، عالم و عارف دوره صفوی
صاحب مثنویهای نظیر شاهراه نجات
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرمِ کارِ خویش شد
هر نِیای شمعِ مزارِ خویش شد ...
نی به آتش گفت :
« کاین آشوب چیست ؟
مَر تو را زین سوختن
مطلوب چیست ؟! »
گفت آتش : « بیسبب نَافروختم
دَعویِ بیمعنیات را سوختم !!!
زآنکه میگفتی نِیاَم با صد نمود
همچنان در بندِ خود بودی که بود !
مَرد را دَردی اگر باشد خوش است !
دَردِ بیدَردی علاجَش آتش است ...
#مجذوب_تبریزی
@asheghanehaye_fatima
شاعر ، حکیم ، عالم و عارف دوره صفوی
صاحب مثنویهای نظیر شاهراه نجات
اگر زلفت به هر تاری اسیر تازهای دارد
مبارک باشد! اما دلبری اندازهای دارد
تَغافل برد از حد شوخ چشم من، نمیداند
جفا قدری، ستم حدی و ناز اندازهای دارد
محبت را لب خاموش و گویا هر دو یکسانست
چو بلبل، آتش پروانه هم آوازهای دارد
اگر سودای لیلی بر سرت افتاد مجنون شو
که هر شهری به صحرای جنون دروازهای دارد
دل مجذوب خود را با تغافل بیش از این مشکن
که در قانون خوبان امتحان اندازهای دارد...
#مجذوب_تبریزی
@asheghanehaye_fatima
مبارک باشد! اما دلبری اندازهای دارد
تَغافل برد از حد شوخ چشم من، نمیداند
جفا قدری، ستم حدی و ناز اندازهای دارد
محبت را لب خاموش و گویا هر دو یکسانست
چو بلبل، آتش پروانه هم آوازهای دارد
اگر سودای لیلی بر سرت افتاد مجنون شو
که هر شهری به صحرای جنون دروازهای دارد
دل مجذوب خود را با تغافل بیش از این مشکن
که در قانون خوبان امتحان اندازهای دارد...
#مجذوب_تبریزی
@asheghanehaye_fatima