ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.
بگذار بگویند غیرمنطقی یا غیراجتماعی هستیم؛ اما به این میارزد که خودمان باشیم.
تا زمانی که رفتار ما و تصمیمهای ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم؛ چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستنها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته اند.
📕 هنر عشق ورزیدن
✍🏻 #اریک_فروم
@asheghanehaye_fatima
بگذار بگویند غیرمنطقی یا غیراجتماعی هستیم؛ اما به این میارزد که خودمان باشیم.
تا زمانی که رفتار ما و تصمیمهای ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم؛ چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستنها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته اند.
📕 هنر عشق ورزیدن
✍🏻 #اریک_فروم
@asheghanehaye_fatima
اساس فرهنگ ما ولع خریدن و مبادله است. مبادلهای که برای طرفین مطلوب باشد. خوشبختی انسان امروز در لذت تماشای مغازهها و خرید اجناس آن، به نقد یا به اقساط، خلاصه میشود. زن و مرد دیگران را نیز با همین دید مینگرند. برای مرد یک زن جالب ـ و برای زن، یک مرد جالب ـ همان غنیمتی است که هر یک از آنان در جستجوی آن است. «جالب» معمولا یعنی یک مشت صفاتی که مردم آنها را میپسندند و در بازارِ شخصیت خریدارشان هستند. آنچه به طور مشخص آدمی را از نظر جسمی و عقلی جالب میسازد، بستگی به آن دارد که چه صفاتی باب روز باشد. بین سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، دختری که سیگار میکشید و مشروب الکلی مینوشید و خشونت و جاذبهی جنسی داشت، در نظر مردان جالب بود؛ امروز اقتضای روز حجب و علاقه به زندگی خانوادگی است. در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، مردم بایستی پرخاشگر و جاهطلب باشند ـ در حالیکه امروز باید اجتماعی و صبور باشند ـ تا «کالا»ی جالبی بنمایند. به هر صورت احساس عاشق شدن معمولا با توجه به این حقیقت به وجود میآید که چه کالای انسانی در دست داریم و چگونه میتوانیم آنها را با دیگران مبادله کنیم. من خواستار معامله هستم، متاع باید از دیدگاه ارزشهای اجتماعی مطلوب باشد، و در عینحال، با توجه به دارایی و امکانات نهان و آشکار من، مرا هم بخواهد. بدینترتیب، دو نفر با توجه به نقایص ارزش کالای خود جهت مبادله دل در گرو عشق یکدیگر را یافتهاند. در اغلب موارد درست مانند موردی که ملکی را خریداری میکنیم، امکانات بالقوهای بازی میکنند. در دنیای که در همهی راهها فکر بازاریابی غلبه دارد و توفیق مادی ارزشی مهم است، دیگر جای شگفتی باقی نیست که چرا انسانها در روابط عاشقانهی خود نیز همان روال دادوستد رایج در بازار کار و کالا را به کار میبندند.
اشتباه دیگر که باعث میشود گمان کنیم عشق نیازی به آموختن ندارد، از اینجا سرچمه میگیرد که احساس اولیهی «عاشق شدن» را با حالت دائمی عاشق بودن، یا بهتر بگوییم، در عشق «ماندن» اشتباه میکنیم. اگر دو نفر همواره نسبت به هم بیگانه بودهاند، چنانکه همهی ما هستیم، مانع را از میان خود بردارند و احساس نزدیکی و یگانگی کنند، این لحظهی یگانگی یکی از شادیبخشترین و هیجانانگیزترین تجارب زندگیشان میشود؛ و به خصوص وقتی سحرآمیزتر و معجزهآساتر مینماید که آن دو نفر قبلا همیشه محدود و تنها و بیعشق بوده باشند. این معجزه دلدادگی ناگهانی، اگر با جاذبهی جنسی همراه یا با منع کامجویی توام باشد، غالبا به آسانی حاصل میشود. اما این نوع عشق به اقتضای ماهیت خود هرگز پایدار نمیماند. عاشق و معشوق باهم خوب آشنا میشوند، دلبستگی آنان اندک اندک حالت معجزهآسای نخستین را از دست میدهد، و سرانجام اختلافها و سرخوردگیها و ملالتهای دو جانبه تهماندهی هیجانهای نخستین را میکُشد. اما در ابتدا هیچکدام از این پایان کار باخبر نیستند. در حقیقت، آنها شدت این شیفتگی احمقانه و این «دیوانهی» یکدگیر بودن را دلیلی بر شدت علاقهشان میپندارند، در صورتی که این فقط درجهی آن تنهایی گذشتهی ایشان را نشان میدهد.
هنر عشق ورزیدن
#اریک_فروم
ترجمه:پوری سلطانی
@asheghanehaye_fatima
اشتباه دیگر که باعث میشود گمان کنیم عشق نیازی به آموختن ندارد، از اینجا سرچمه میگیرد که احساس اولیهی «عاشق شدن» را با حالت دائمی عاشق بودن، یا بهتر بگوییم، در عشق «ماندن» اشتباه میکنیم. اگر دو نفر همواره نسبت به هم بیگانه بودهاند، چنانکه همهی ما هستیم، مانع را از میان خود بردارند و احساس نزدیکی و یگانگی کنند، این لحظهی یگانگی یکی از شادیبخشترین و هیجانانگیزترین تجارب زندگیشان میشود؛ و به خصوص وقتی سحرآمیزتر و معجزهآساتر مینماید که آن دو نفر قبلا همیشه محدود و تنها و بیعشق بوده باشند. این معجزه دلدادگی ناگهانی، اگر با جاذبهی جنسی همراه یا با منع کامجویی توام باشد، غالبا به آسانی حاصل میشود. اما این نوع عشق به اقتضای ماهیت خود هرگز پایدار نمیماند. عاشق و معشوق باهم خوب آشنا میشوند، دلبستگی آنان اندک اندک حالت معجزهآسای نخستین را از دست میدهد، و سرانجام اختلافها و سرخوردگیها و ملالتهای دو جانبه تهماندهی هیجانهای نخستین را میکُشد. اما در ابتدا هیچکدام از این پایان کار باخبر نیستند. در حقیقت، آنها شدت این شیفتگی احمقانه و این «دیوانهی» یکدگیر بودن را دلیلی بر شدت علاقهشان میپندارند، در صورتی که این فقط درجهی آن تنهایی گذشتهی ایشان را نشان میدهد.
هنر عشق ورزیدن
#اریک_فروم
ترجمه:پوری سلطانی
@asheghanehaye_fatima