عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


پرنسسی شده ام در اتاق خواب خودم
اتاق نه، که در این قصر امپراطوری
پرنسسی به شکوه و جلال «آمیتیس»
الهه ای که به زیبایی «پری»... «حوری»...


شبیه اسم خودم می شوم خدایی که
به پای من همه ی خلق سجده می کردند
-خدای آب... -خدای ستاره و ناهید...
به دور من همه ی کائنات می گردند!


حلول کرده ی در روح هر چه زیبایی
عروج کرده به معراج اولین عاشق
چقدر باعث و بانی «عشق» بودم من!
رسانده اینهمه «عذرا» به اینهمه «وامق»


خودم ولی تک و‌تنها بدون جفت شدم
درست مثل خداوند لاشریک شما
میان اینهمه آدم در این جهان بزرگ
نبرده هیچ پرنسی هنوز قلب مرا


نزاده مادر گیتی مگر که عشقم را؟
میان اینهمه مرد نجیب زاده ی لرد
کدام سمت زمین باز جست و جو بکنم؟
کدام دختر خوش شانس عشق من را برد

O

پرنسسی تک و تنها بدون تاج طلا
میان ابری از اوهام غوطه‌ور شده ام
که چند سال مدید است مانده در رویا
و از حقایق اطراف بی خبر شده ام

-یکی مرا بکشد از خیال ها بیرون!


#الهه_مرتضایی
@asheghanehaye_fatima



جهنم است جهان با من
اگر که شور و شرت باشم
قفس ترین تو خواهم شد
-اگر چه بال و پرت باشم-

بیا ندیده بگیر از من
هر آنچه پای تو دادم را
که باغبان توأم اما
رسیده ام تبرت باشم

گذر نمی کنی از پیشم...
مرا وفای تو کافی نیست
من آتشم تو درختی ترد
چقدر بر حذرت باشم!

چه بود عشق؟... به جز تردید
چه داشت؟... هیچ به غیر از زخم
به این دلیل نمی خواهم
دوباره دور و برت باشم

جفا نکرده جفا دیدی
وفا ندیده وفا کردی
به نفع توست اگر در عشق
من آخرین نفرت باشم


#الهه_مرتضایی
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆
🔆
🔆

شبیه هیچ... فقط هیچ! مثل «زن بودن»
-که ریل می شود از حسرت ترن بودن

به هیچ جا نرسیده شبیه یک بن بست
اسیر ریمل و ماتیک و پیرهن بودن

اسیر هر چه که به زیبایی اش بیافزاید
خلاصه تر بنویسم؛ اسیر تن بودن

نشانده روبروی آینه خودش را که
تو افتخار کنی هی به «مال من بودن»

و ثابتش بکنی زن هنوز بازیچه است
و ثابتش بکنی در همین »بدن« بودن

تو هیچ چیز از این دردها نمی دانی!
که درد کوچک و سختی ست درد «زن بودن»!

تو هیچ وقت نبودی شبیه هیچ زنی
که حس کنی غم یک عمر در لجن بودن

و تا همیشه ی دنیا پر از سکوت شدن
برای غصه ی هر روزه گورکن بودن

...گلایه ها که زیاد است، وقت و حوصله کم
خدا کند نرسی به شبیه «من» بودن


#الهه_مرتضایی


@asheghanehaye_fatima

🔆
🔆🔆🔆🔆🔆🔆
@asheghanehaye_fatima



شبیه هیچ... فقط هیچ! مثل «زن بودن»
-که ریل می شود از حسرت ترن بودن

به هیچ جا نرسیده شبیه یک بن بست
اسیر ریمل و ماتیک و پیرهن بودن

اسیر هر چه که به زیبایی اش بیافزاید
خلاصه تر بنویسم؛ اسیر تن بودن

نشانده روبروی آینه خودش را که
تو افتخار کنی هی به «مال من بودن»

و ثابتش بکنی زن هنوز بازیچه است
و ثابتش بکنی در همین »بدن« بودن

[]
تو هیچ چیز از این دردها نمی دانی!
که درد کوچک و سختی ست درد «زن بودن»!

تو هیچ وقت نبودی شبیه هیچ زنی
که حس کنی غم یک عمر در لجن بودن

و تا همیشه ی دنیا پر از سکوت شدن
برای غصه ی هر روزه گورکن بودن

...گلایه ها که زیاد است، وقت و حوصله کم
خدا کند نرسی به شبیه «من» بودن.



#الهه_مرتضایی
@asheghanehaye_fatima



با اسب های چوبی و کالسکه ی خیال
هرگز نمی رسم به تو -حتی به احتمال-

مثل همیشه دورتر از دستِ چیدنی
دوری و دیر می رسمت آرزوی کال

سهم کدام دختر خوشبخت می شوی؟
محض کدام طالع؟... توی کدام فال؟...

دست مرا بگیر از این شهر بگذریم
سوی هزار پیچ ترین جاده ی شمال

تا در هجومی از هیجانت ببوسی ام
یک گوشه توی دنج ترین باغ پرتقال

تا حسرت ”ندارمت ای دوست” رد شود
تا بلکه در بیاورم از شانه هام بال

O

گرچه نمی رسیم به هم ما دو تا، ولی
من راضی ام به داشتنت در همین خیال


#الهه_مرتضایی
@asheghanehaye_fatima


رفتم، ببند پنجره را بی حضور من
باران گرفته شهر به شهر از عبور من

دلتنگی تو از چمدانم بزرگتر
لبریز کرده بغض تو را اشک شور من

خو کن از این به بعد به آئینه و خودت
شب ها بغل بگیر خودت را صبور من

تنهایی همیشگی ات را مرور کن
شاکی شو از تمام سفرهای دور من

-حتی از اینکه همدم خوبی نبوده ام
-حتی از اینکه قدر تو را... مرده شور من!

لعنت به من... به عشق... به این زندگی تلخ
تقدیر... سرنوشت... گره های کور من

وقتی تو را که اینهمه خوبی، نخواستم
وقتی که رد شد از تو دل پر غرور من

باید که گم شوم بروم از جهان تو
تا تو دوباره باز نیفتی به تور من


#الهه_مرتضایی
@asheghanehaye_fatima



هزار بار بگویم که: «دوستت دارم»...
هزار بار برایت کم است، می دانم
هزار راه نرفته هنوز باید رفت
هزار راه نرفته «غم» است می دانم

چقدر اشک بریزم برای ماندن تو
که تا مجاب شوی عاشق همیشه منم
که عشق رنگ هوس نیست، فرق دارد با...
دلیل های تو هم محکم است می دانم

«دلیل ها»... چه دلیلی بیاورم که تو را
به ماندن دل بی صاحبم مجاب کند
تمام ترس من این بود عشق را روزی
دلیل پوچ «نمی خواهمت» خراب کند

[]
تو عاشقم شده بودی و عاشقم کردی
و مبتلای به این درد عشق لامذهب
تراژدی بدی شد قرار من با تو
نمی شود ببرم این سکانس را به عقب
چه روز شوم و بدی شد قرار آخرمان

(چه ساده ام که به تو فکر می کنم هر شب)


#الهه_مرتضایی
@asheghanehaye_fatima

.

می ترسم از کابوسِ شب خوابم نمی گیرد
وقتی که در آغوش مهتابم نمی گیرد

یک خط نامفهوم هستم درهم و بدشکل
نقاشی ای که هیچ کس قابم نمی گیرد

هل می دهد... هل می دهد... هل می دهد دنیا
می ترسم و... دیوانه از تابم نمی گیرد

می افتم و... حل می شوم در حلق اقیانوس
پاروزنی با پارو از آبم نمی گیرد

می چرخم و می چرخد آشوبی به دور من
دستی ولی از عمق گردابم نمی گیرد

...
پر می کنم از قرص حجم استکانم را
می نوشم اما باز هم خوابم نمی گیرد


#الهه_مرتضایی
@asheghanehaye_fatima

.

جهنم است جهان با من
اگر که شور و شرت باشم
قفس ترین تو خواهم شد
-اگر چه بال و پرت باشم-

بیا ندیده بگیر از من
هر آنچه پای تو دادم را
که باغبان توأم اما
رسیده ام تبرت باشم

گذر نمی کنی از پیشم...
مرا وفای تو کافی نیست
من آتشم تو درختی ترد
چقدر بر حذرت باشم!

چه بود عشق؟... به جز تردید
چه داشت؟... هیچ به غیر از زخم
به این دلیل نمی خواهم
دوباره دور و برت باشم

جفا نکرده جفا دیدی
وفا ندیده وفا کردی
به نفع توست اگر در عشق
من آخرین نفرت باشم


#الهه_مرتضایی
.
Forwarded from دستیار
.


شعر آوردم برایت با نگاهی عذرخواه
باز آزردم تو را، می دانم ای رویم سیاه!

از همان روز نخست آشنایی بی‌دلیل
کار من دیوانه‌بازی‌ها شد و کار تو آه

شرمگینم از بدی‌هایی که در حق تو کرد
این دلِ تنها، دل بی شانه‌هایت بی‌پناه

از سرِ دلتنگِ دیدارِ دوباره بودن است
گر به هم می‌ریزد این زن خلوتت را گاه گاه

دوستت دارم... خودت هم نیز می‌دانی عزیز!
گرچه می‌آزارمت هر بار با یک اشتباه

پادشاهی مهربان باش از گناهم در گذر
بگذر از گستاخی این جنگجوی بی سپاه

#الهه_مرتضایی
کاری از سال ۹۳
.

@Asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima





جهنم است جهان با من
اگر که شور و شرت باشم
قفس ترین تو خواهم شد
-اگر چه بال و پرت باشم-

بیا ندیده بگیر از من
هر آنچه پای تو دادم را
که باغبان توأم اما
رسیده ام تبرت باشم

گذر نمی کنی از پیشم...
مرا وفای تو کافی نیست
من آتشم تو درختی ترد
چقدر بر حذرت باشم!

چه بود عشق؟... به جز تردید
چه داشت؟... هیچ به غیر از زخم
به این دلیل نمی خواهم
دوباره دور و برت باشم

جفا نکرده جفا دیدی
وفا ندیده وفا کردی
به نفع توست اگر در عشق
من آخرین نفرت باشم

#الهه_مرتضایی

🌧
@asheghanehaye_fatima



شبیه هیچ... فقط هیچ! مثل «زن بودن»
-که ریل می‌شود از حسرت ترن بودن

به هیچ‌جا نرسیده شبیه یک بن‌بست
اسیر ریمل و ماتیک و پیرهن بودن

اسیر هرچه که به زیبایی‌اش بیافزاید
خلاصه‌تر بنویسم؛ اسیر تن بودن

نشانده روبروی آینه خودش را که
تو افتخار کنی هی به «مال من بودن»

و ثابتش بکنی زن هنوز بازیچه است
و ثابتش بکنی در همین "بدن" بودن

[]
تو هیچ چیز از این دردها نمی‌دانی!
که درد کوچک و سختی‌ست درد «زن بودن»!

تو هیچ‌وقت نبودی شبیه هیچ زنی
که حس کنی غم یک عمر در لجن بودن

و تا همیشه‌ی دنیا پر از سکوت شدن
برای غصه‌ی هر روزه گورکن بودن

...گلایه‌ها که زیاد است، وقت و حوصله کم
خدا کند نرسی به شبیه «من» بودن

#الهه_مرتضایی
به روی سینه ی گرمت بخوابانم و رامم کن
بجز عشق خودت هر عشق دیگر را حرامم کن

مرا بر سینه ات بفشار ای هرم تنت آتش!
لبت را... آن شراب ناب انگوری به جامم کن

تنم را فتح کن با بوسه ای سکرآور و آنوقت
بلندی های لاهیجان و تهران را به نامم کن!

به قله چون رسیدی.، آفتابی شو و از بالا،
فراز آسمانی آبی و روشن سلامم کن!

مرا تا اوج ها بالا ببر... در مه بپیچان و
برانگیزان به رقصی نرم و دنیا را به کامم کن

اگر دیوانه تر می خواهیَم، مستم کن ای ساقی!
بریزان و بنوشان و بسوزان و تمامم کن!

#الهه_مرتضایی



@asheghanehaye_fatima