@asheghanehaye_fatima
من هیچگاه نخواستهام او را تنها به حال خود واگذارم، تنهایی او به ویژه شبها نگرانم میسازد، خیال اینکه او میخوابد، نمیخوابد.
فکر میکنم که او هرگز خواب نمیبیند، این نیز هولانگیز است خفتنی که هیچگاه کاملا بسته نیست، یعنی در یک جهت گشوده است: خوابی که در تصور من بود با محوِ سیاهیِ زیر پلکهاست، آنگاه که شخص میمیرد کمی سپید میشوند، طوری که مردن شاید برای لحظهای دیدن باشد.
او آنجا بود، اندکی فرو رفته در خود، کمحرف با واژگانی معدود و معمولی، تقریباً غرق در صندلی راحتیاش، بیحرکت، با دستانی بزرگ آویخته از انتهای بازوان، خسته.
#موریس_بلانشو
من هیچگاه نخواستهام او را تنها به حال خود واگذارم، تنهایی او به ویژه شبها نگرانم میسازد، خیال اینکه او میخوابد، نمیخوابد.
فکر میکنم که او هرگز خواب نمیبیند، این نیز هولانگیز است خفتنی که هیچگاه کاملا بسته نیست، یعنی در یک جهت گشوده است: خوابی که در تصور من بود با محوِ سیاهیِ زیر پلکهاست، آنگاه که شخص میمیرد کمی سپید میشوند، طوری که مردن شاید برای لحظهای دیدن باشد.
او آنجا بود، اندکی فرو رفته در خود، کمحرف با واژگانی معدود و معمولی، تقریباً غرق در صندلی راحتیاش، بیحرکت، با دستانی بزرگ آویخته از انتهای بازوان، خسته.
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
من هیچگاه نخواستهام او را تنها به حال خود واگذارم، تنهایی او به ویژه شبها نگرانم میسازد، خیال اینکه او میخوابد، نمیخوابد.
فکر میکنم که او هرگز خواب نمیبیند، این نیز هولانگیز است خفتنی که هیچگاه کاملا بسته نیست، یعنی در یک جهت گشوده است: خوابی که در تصور من بود با محوِ سیاهیِ زیر پلکهاست، آنگاه که شخص میمیرد کمی سپید میشوند، طوری که مردن شاید برای لحظهای دیدن باشد.
او آنجا بود، اندکی فرو رفته در خود، کمحرف با واژگانی معدود و معمولی، تقریباً غرق در صندلی راحتیاش، بیحرکت، با دستانی بزرگ آویخته از انتهای بازوان، خسته.
#موریس_بلانشو
من هیچگاه نخواستهام او را تنها به حال خود واگذارم، تنهایی او به ویژه شبها نگرانم میسازد، خیال اینکه او میخوابد، نمیخوابد.
فکر میکنم که او هرگز خواب نمیبیند، این نیز هولانگیز است خفتنی که هیچگاه کاملا بسته نیست، یعنی در یک جهت گشوده است: خوابی که در تصور من بود با محوِ سیاهیِ زیر پلکهاست، آنگاه که شخص میمیرد کمی سپید میشوند، طوری که مردن شاید برای لحظهای دیدن باشد.
او آنجا بود، اندکی فرو رفته در خود، کمحرف با واژگانی معدود و معمولی، تقریباً غرق در صندلی راحتیاش، بیحرکت، با دستانی بزرگ آویخته از انتهای بازوان، خسته.
#موریس_بلانشو
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چه چیزی سبب میشد که من بخواهم از او فاصله بگیرم، دقیقاً چه چیزی ممکن بود وجود داشته باشد تا در مجموع نسبت به او نامطمئن باشم؟
بیدرنگ پاسخم را دادم: او، تنها او.
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
بیدرنگ پاسخم را دادم: او، تنها او.
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
-فکر میکنی که آنها بهخاطر آورند؟
-نه، فراموش میکنند.
-فکر میکنی که فراموشی راهی است که با آن بهخاطر میآورند؟
-نه، فراموش میکنند و در فراموشی چیزی از کف نمیدهند.
-فکر میکنی آنچه در فراموشی از کف میرود از خطر فراموشی در آن (فراموشی) محفوظ میماند؟
-نه، فراموشی نسبت به فراموشی بیتفاوت است.
-پس ما، شگفتانگیز، عمیق و جاودان به فراموشی سپرده خواهیم شد؟
-فراموش خواهیم شد بیشگفتی، بیعمق، بیجاودانگی.
#انتطار_فراموشی
#موریس_بلانشو
-فکر میکنی که آنها بهخاطر آورند؟
-نه، فراموش میکنند.
-فکر میکنی که فراموشی راهی است که با آن بهخاطر میآورند؟
-نه، فراموش میکنند و در فراموشی چیزی از کف نمیدهند.
-فکر میکنی آنچه در فراموشی از کف میرود از خطر فراموشی در آن (فراموشی) محفوظ میماند؟
-نه، فراموشی نسبت به فراموشی بیتفاوت است.
-پس ما، شگفتانگیز، عمیق و جاودان به فراموشی سپرده خواهیم شد؟
-فراموش خواهیم شد بیشگفتی، بیعمق، بیجاودانگی.
#انتطار_فراموشی
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
کسی در من با خود حرف میزند ...
کسی در من با کسی حرف میزند ...
صدایشان را نمیشنوم .
اما بی من ، تفکیکِ آنها از هم
و بدونِ این تفاوت و تفکیکی که من
بینشان قائلم ،
یکدیگر را نمیشنوند ...
کتاب : انتظار فراموشی
ترجمه : شهرام رستمی
انتشارات : مولی
#موریس_بلانشو
کسی در من با خود حرف میزند ...
کسی در من با کسی حرف میزند ...
صدایشان را نمیشنوم .
اما بی من ، تفکیکِ آنها از هم
و بدونِ این تفاوت و تفکیکی که من
بینشان قائلم ،
یکدیگر را نمیشنوند ...
کتاب : انتظار فراموشی
ترجمه : شهرام رستمی
انتشارات : مولی
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
من هیچگاه نخواستهام او را تنها به حال خود واگذارم، تنهایی او به ویژه شبها نگرانم میسازد، خیال اینکه او میخوابد، نمیخوابد.
فکر میکنم که او هرگز خواب نمیبیند، این نیز هولانگیز است خفتنی که هیچگاه کاملا بسته نیست، یعنی در یک جهت گشوده است: خوابی که در تصور من بود با محوِ سیاهیِ زیر پلکهاست، آنگاه که شخص میمیرد کمی سپید میشوند، طوری که مردن شاید برای لحظهای دیدن باشد.
او آنجا بود، اندکی فرو رفته در خود، کمحرف با واژگانی معدود و معمولی، تقریباً غرق در صندلی راحتیاش، بیحرکت، با دستانی بزرگ آویخته از انتهای بازوان، خسته.
#واپسین_انسان
#موریس_بلانشو
من هیچگاه نخواستهام او را تنها به حال خود واگذارم، تنهایی او به ویژه شبها نگرانم میسازد، خیال اینکه او میخوابد، نمیخوابد.
فکر میکنم که او هرگز خواب نمیبیند، این نیز هولانگیز است خفتنی که هیچگاه کاملا بسته نیست، یعنی در یک جهت گشوده است: خوابی که در تصور من بود با محوِ سیاهیِ زیر پلکهاست، آنگاه که شخص میمیرد کمی سپید میشوند، طوری که مردن شاید برای لحظهای دیدن باشد.
او آنجا بود، اندکی فرو رفته در خود، کمحرف با واژگانی معدود و معمولی، تقریباً غرق در صندلی راحتیاش، بیحرکت، با دستانی بزرگ آویخته از انتهای بازوان، خسته.
#واپسین_انسان
#موریس_بلانشو
-فکر میکنی که آنها بهخاطر آورند؟
-نه، فراموش میکنند.
-فکر میکنی که فراموشی راهی است که با آن بهخاطر میآورند؟
-نه، فراموش میکنند و در فراموشی چیزی از کف نمیدهند.
-فکر میکنی آنچه در فراموشی از کف میرود از خطر فراموشی در آن (فراموشی) محفوظ میماند؟
-نه، فراموشی نسبت به فراموشی بیتفاوت است.
-پس ما، شگفتانگیز، عمیق و جاودان به فراموشی سپرده خواهیم شد؟
-فراموش خواهیم شد بیشگفتی، بیعمق، #بیجاودانگی.
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
-نه، فراموش میکنند.
-فکر میکنی که فراموشی راهی است که با آن بهخاطر میآورند؟
-نه، فراموش میکنند و در فراموشی چیزی از کف نمیدهند.
-فکر میکنی آنچه در فراموشی از کف میرود از خطر فراموشی در آن (فراموشی) محفوظ میماند؟
-نه، فراموشی نسبت به فراموشی بیتفاوت است.
-پس ما، شگفتانگیز، عمیق و جاودان به فراموشی سپرده خواهیم شد؟
-فراموش خواهیم شد بیشگفتی، بیعمق، #بیجاودانگی.
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در این جهانِ سرد، دستم را روی تن او به حال خود گذاشته بودم. دستم عاشق این تن بود و این تن در این شبِ سنگی، پذیرای دستم بود. بازش شناخت و عاشقش بود...
#موریس_بلانشو
🎬 #دیالوگ #سکانس_پایانی_فیلم_خیابان_انقلابی
@asheghanehaye_fatima
#موریس_بلانشو
🎬 #دیالوگ #سکانس_پایانی_فیلم_خیابان_انقلابی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
بهخوبی میدانیم که قلبمان پاک است. ما میتوانیم همه جای زندگیمان را که میخواهیم بگردیم، هر گوشه از وجدانمان را وارسی کنیم، همه چیزی که پیدا میکنیم اعمال درست و افکار پرهیزکارانه است.
پس مشکل کجاست؟
#موریس_بلانشو
بهخوبی میدانیم که قلبمان پاک است. ما میتوانیم همه جای زندگیمان را که میخواهیم بگردیم، هر گوشه از وجدانمان را وارسی کنیم، همه چیزی که پیدا میکنیم اعمال درست و افکار پرهیزکارانه است.
پس مشکل کجاست؟
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
ما فراموش نمیکنیم، تنها میان هر خاطره و هر غیابِ خاطره در تعلیق هستیم.
ما فراموش میکنیم بدونِ امکانِ فراموشی.
#موریس_بلانشو
ما فراموش نمیکنیم، تنها میان هر خاطره و هر غیابِ خاطره در تعلیق هستیم.
ما فراموش میکنیم بدونِ امکانِ فراموشی.
#موریس_بلانشو