نه ،تکان نخور!
حرف نزن!
مرا نگاه کن!
از چشم هایت یک چیز خیلی ملایمی بیرون میزند که تسکینم میدهد.
#گوستاو_فلوبر
مادام بوواری
ترجمه مهدی سحابی
@asheghanehaye_fatima
حرف نزن!
مرا نگاه کن!
از چشم هایت یک چیز خیلی ملایمی بیرون میزند که تسکینم میدهد.
#گوستاو_فلوبر
مادام بوواری
ترجمه مهدی سحابی
@asheghanehaye_fatima
چرا ما همدیگر را شناختیم؟ کدام اتفاق و تصادفی خواسته است که ما با هم آشنا شویم؟ و تردیدی نیست همانطور که در آن دورها دو شط روی زمین آنقدر جریان پیدا می کنند تا به هم بپیوندند، سراشیبیهای مخصوص ما، ما را به سویِ یکدیگر کشانده است...
#گوستاو_فلوبر
@asheghanehaye_fatima
چرا ما همدیگر را شناختیم؟ کدام اتفاق و تصادفی خواسته است که ما با هم آشنا شویم؟ و تردیدی نیست همانطور که در آن دورها دو شط روی زمین آنقدر جریان پیدا می کنند تا به هم بپیوندند، سراشیبیهای مخصوص ما، ما را به سویِ یکدیگر کشانده است...
#گوستاو_فلوبر
@asheghanehaye_fatima
مرد هر چه باشد آزاد است؛ میتواند به هر شوری تن بدهد و به هر سرزمینی که دلش خواست برود، از هر مانعی بگذرد و دست نیافتنی ترین هوسها را با ولع بچشد.
اما زن مدام با مانع رو به روست. دچار سکون و در عین حال انعطافپذیر است، سستی جسم و وابستگیهای قانونی دشمن او هستند. ارادهاش همانند توریِ کلاهش که نخی نگهش میدارد، با هر بادی میلرزد؛ همواره هوسی هست که او را دنبال خود میکِشد و ملاحظهای که نگهش میدارد.
#گوستاو_فلوبر
@asheghanehaye_fatima
اما زن مدام با مانع رو به روست. دچار سکون و در عین حال انعطافپذیر است، سستی جسم و وابستگیهای قانونی دشمن او هستند. ارادهاش همانند توریِ کلاهش که نخی نگهش میدارد، با هر بادی میلرزد؛ همواره هوسی هست که او را دنبال خود میکِشد و ملاحظهای که نگهش میدارد.
#گوستاو_فلوبر
@asheghanehaye_fatima