عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



‍ چه تاریک می‌بارد
باران
بر سراشیبی روز !
...و چه ابری می‌سُرد
شکسته‌ی احتیاط
در باغ‌راهه‌ی خیس !

بی تحمّلم
- یآس ِ درختان ِ این فصل را...
تو امّا نارگل
پلک به بغض ِ رسیده نشکن.
آن گونه که پرنده
- بال ؛ در چشم ِ چپرگاهان از سنگ...

چه زرد می‌بارد
باغ
- در سراشیبی فصل !
...و چه تلخ می‌سُرد دود
در گلوی شاعر ِ در من
که عاشقانه هایش را
می‌سوزد از حریق ِ سکوت !

تو امّا نارگل
دل از چشم فواره مساز .
آن گونه که لب دوخته‌ی در من
گدازه‌های دلش را
- کنار ِ اجاقک سنگی....


#گویا_فیروزکوهی
@asheghanehaye_fatima



...و آدمی
که عشق را؛
آزادی را
- گدایی نمی‌کند...

باران، به بی‌سرپناهی پرنده
چشم ندارد!
باران، به دل‌تنگی مسافر
که اشک‌های‌اش ریل می‌کشد
در ایست‌گاه سنگی
- بر گونه‌های سرد...

هیچ به پاییزِ بخشنده
اعتمادی نیست.
که سفره می‌گستراند از برودت!!
در فصلِ بی‌برگی
به دقیقه‌هایی که ریشه
- در خمیازگیِ باغ‌ها دارد.
می‌رود به فتحِ شکستِ شاخه‌ها
...و رقصِ دود
- در هوای سُربی...
می‌رود
- به فتحِ پنجره‌‌‌های شکسته‌ی کلبه‌ای چوبی
که باد؛ از منفذِ فقراتی‌اش
نفوذی پُر هیاهو دارد...

آه؛ چه می‌ستاند
قافیه از شاعر
پاییزِ بخشنده!
مثلِ تک عطسه‌ها
- صبر ناخواسته...

دیگر چه حوصله‌ی جنگلِ خواب‌زده کند!
که دودکش‌های شهرِ برفی
ایمن‌گاهِ پرنده‌های بی‌سرپناه‌ست!
که اگر؛
مسمومِ گازها...
که اگر؛
- در تابه‌ی ذهن بی‌مصرف‌ها...

...و آدمی
که عشق را
آزادی را
گدایی نمی‌کند...

■●شاعر: #گویا_فیروزکوهی
@asheghanehaye_fatima


تو در من
- از کدام آوندِ زخم‌خورده می‌نوشی ؟!
این‌گونه که تو را تشنه‌ترم...
عشق؛
ای «ریشه در گمِ» هماره
- من در تو
از کدام لبانِ حیا خشکیدم؟!
که بوی بوسه‌های نچیده‌ام
عطرِ سرخیِ سیبِ باغِ نامعلوم دارد.‌‌..

■●شاعر: #گویا_فیروزکوهی
تو در من
- از کدام آوندِ زخم‌خورده می‌نوشی ؟!
این‌گونه که تو را تشنه‌ترم...
عشق؛
ای «ریشه در گمِ» هماره
- من در تو
از کدام لبانِ حیا خشکیدم؟!
که بوی بوسه‌های نچیده‌ام
عطرِ سرخیِ سیبِ باغِ نامعلوم دارد.‌‌..

#گویا_فیروزکوهی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




سلانه‌سلانه می‌آید
چه فراموشیِ قشنگی!
که مرا می‌برد
به درکِ تا هماره‌ی سکوت
به روزهای کوتاه حس با دل‌ام بودن
به آغاز لب‌خوانیِ چشم!
تا جانب بوسه‌های نچیده
به هوای
عطر آغوش اوّلین بهارِ بعدِ تبعید...

سلانه‌سلانه می‌آید
چه فراموشیِ قشنگی!
که یاد‌آور آغازین لحظه‌ی
عاشق شدن شاعرِ در من است...


#گویا_فیروزکوهی