@asheghanehaye_fatima
پاييزها به ياد تو مي افتم آن چشمهاي قهوه اي روشن
حالا كجای شهر سرت گرم است؟ حالا كجا دوباره تو را يك زن؟...
در كافههای "نقشجهان" با كی مشغول چای و فال ورق هستی؟
آيا هنوز شاد و دلانگيز است "بازار قيصريه" بدون من؟
پائيزها به ياد تو می افتم وقتی كه بی مقدمه در بازار
می ايستم مقابل يك بوتيك زل میزنم به صورت يك مانكن
وقتی كه پشت گاز تمام روز يا سوخته برنج و خورشتم، يا-
سر رفته شير و خشك شده كتری، يا گير كرده دكمۀ اين همزن
تو صبح با پيامك كی از خواب بيدار ميشوی و در اين شبها
وقتی چراغها همه خاموشند با "شب بخير" كيست دلت روشن؟
من وقت خواب ياد تو میافتم: يك جنگل سياه كه در قلبش
آهوی كوچكی است كه بيدار است با چشمهای قهوهای يك زن
و فكر میكنم كه در اين جنگل وقتی كه برگها همه میريزند
آن چشمهای قهوهای روشن، آيا هنوز عاشق پائيزند؟
#پانته_آ_صفائي
پاييزها به ياد تو مي افتم آن چشمهاي قهوه اي روشن
حالا كجای شهر سرت گرم است؟ حالا كجا دوباره تو را يك زن؟...
در كافههای "نقشجهان" با كی مشغول چای و فال ورق هستی؟
آيا هنوز شاد و دلانگيز است "بازار قيصريه" بدون من؟
پائيزها به ياد تو می افتم وقتی كه بی مقدمه در بازار
می ايستم مقابل يك بوتيك زل میزنم به صورت يك مانكن
وقتی كه پشت گاز تمام روز يا سوخته برنج و خورشتم، يا-
سر رفته شير و خشك شده كتری، يا گير كرده دكمۀ اين همزن
تو صبح با پيامك كی از خواب بيدار ميشوی و در اين شبها
وقتی چراغها همه خاموشند با "شب بخير" كيست دلت روشن؟
من وقت خواب ياد تو میافتم: يك جنگل سياه كه در قلبش
آهوی كوچكی است كه بيدار است با چشمهای قهوهای يك زن
و فكر میكنم كه در اين جنگل وقتی كه برگها همه میريزند
آن چشمهای قهوهای روشن، آيا هنوز عاشق پائيزند؟
#پانته_آ_صفائي
@asheghanehaye_fatima
سر هر جاده منم، چشم به راهي كه تويي
شب و روزم شده چشمان سياهي كه تويي
بند بازي وسط معركه ام، واي اگر
روي دوشم بنشيند پر كاهي كه تويي!
زير پايم پلي از موست، ولي زل زده ام
بين چشمان تماشا به نگاهي كه تويي
كور كرده است مرا عشق و سر راهم باز
باز كرده است دهان حلقة چاهي كه تويي
نيست كم وسوسه اي سيب بهشت، اما من
دستم آغشته به نارنج گناهي كه تويي!
#پانته_آ_صفائي
#پانته_آ_صفایی
سر هر جاده منم، چشم به راهي كه تويي
شب و روزم شده چشمان سياهي كه تويي
بند بازي وسط معركه ام، واي اگر
روي دوشم بنشيند پر كاهي كه تويي!
زير پايم پلي از موست، ولي زل زده ام
بين چشمان تماشا به نگاهي كه تويي
كور كرده است مرا عشق و سر راهم باز
باز كرده است دهان حلقة چاهي كه تويي
نيست كم وسوسه اي سيب بهشت، اما من
دستم آغشته به نارنج گناهي كه تويي!
#پانته_آ_صفائي
#پانته_آ_صفایی