عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima






ای ستاره ي سه شنبه‌های انزوای من
با دو دست مهربان خود چه می‌کنی؟
ده سوار دست های خویش را
تا کدام شهر می‌بری؟
گاه تند و پایکوب
پای بر سر چه می‌زنی؟
وآن کبوتران سرخوش سپید را
در درون پیرهن
با چه چیز دانه می‌دهی؟
زلف سرکش تو آبشار نور و زندگی است
ساق دلکش تو آهوی دلیر من
رقص ساده ي تو در فضای شب رها...
ای ستاره ي شب دراز انزوای من


زنده ياد #حسن_هنرمندی
@asheghanehaye_fatima




ای ستاره ي سه شنبه‌های انزوای من
با دو دست مهربان خود چه می‌کنی؟
ده سوار دست های خویش را
تا کدام شهر می‌بری؟
گاه تند و پایکوب
پای بر سر چه می‌زنی؟
وآن کبوتران سرخوش سپید را
در درون پیرهن
با چه چیز دانه می‌دهی؟
زلف سرکش تو آبشار نور و زندگی است
ساق دلکش تو آهوی دلیر من
رقص ساده ي تو در فضای شب رها...
ای ستاره ي شب دراز انزوای من



#حسن_هنرمندی
@asheghanehaye_fatima
🍂
🍂

چشمان تو چندان ژرف است که
چون برای نوشيدن به سوی‌اش
خم شدم
همه‌ی خورشيدها را در آن
جلوه‌گر دیدم

و همه‌ی نوميدان به قصد مرگ
خود را در آن پرتاب کرده‌اند

چشمان‌ات چندان ژرف است که
من در آن حافظه‌ی خود را می‌بازم

چشمان تو گويی در سايه‌ی پرندگان اقيانوسی است درهم‌آشفته

سپس ناگهان
هوای دلپذير آغاز می‌شود
و چشمان تو ديگرگون می‌شوند

تابستان ابر را هم‌اندازه‌ی پيش‌بند فرشته‌گان می‌سازد

آسمان بر فراز گندم‌زارها
از همه‌جا آبی‌تر است

بادها بی‌هوده اندوه‌های افق را
به پس می‌‌رانند

چشمان تو به هنگامی که اشکی در آن می‌درخشد
از افق روشن‌تر است

چشمان تو آسمان پس از باران را
به رشک می‌اندازد
هر شيشه در محل شکسته‌گی
آبی‌تر است.


🔘شاعر: #لویی_آراگون

🔺Louis Aragon(1897-1982)
🔘برگردان: #حسن_هنرمندی

☑️بخشی از شعر «چشمان الزا»
چشمان تو چندان ژرف است که
چون برای نوشيدن به سوی‌اش
خم شدم
همه‌ی خورشيدها را در آن
جلوه‌گر دیدم

و همه‌ی نوميدان به قصد مرگ
خود را در آن پرتاب کرده‌اند

چشمان‌ات چندان ژرف است که
من در آن حافظه‌ی خود را می‌بازم

چشمان تو گويی در سايه‌ی پرندگان اقيانوسی است درهم‌آشفته

سپس ناگهان
هوای دل‌پذير آغاز می‌شود
و چشمان تو ديگرگون می‌شوند

تابستان ابر را هم‌اندازه‌ی پيش‌بند فرشته‌گان می‌سازد

آسمان بر فراز گندم‌زارها
از همه‌جا آبی‌تر است

بادها بی‌هوده اندوه‌های افق را
به پس می‌‌رانند

چشمان تو به هنگامی که اشکی در آن می‌درخشد
از افق روشن‌تر است

چشمان تو آسمان پس از باران را
به رشک می‌اندازد
هر شيشه در محل شکسته‌گی
آبی‌تر است.

○●شاعر: #لویی_آراگون | Louis Aragon | فرانسه، ۱۹۸۲-۱۸۹۷ |

○●برگردان: #حسن_هنرمندی | ○●بخشی از شعر «چشمان الزا»

@asheghanehaye_fatima
چهره هایی وجود دارند که می ارزد که پس از دیدار آنها چشم فرو بندیم و بمیریم تا ناگزیر نباشیم پیش خود بگوئیم:
«هرگز من او را در بازوان خود نخواهم دید»

#حسن_هنرمندی
#سفری_در_رکاب_اندیشه

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



چشمان تو چندان ژرف است که
چون برای نوشيدن به سوی‌اش
خم شدم
همه‌ی خورشيدها را در آن
جلوه‌گر دیدم

و همه‌ی نوميدان به قصد مرگ
خود را در آن پرتاب کرده‌اند

چشمان‌ات چندان ژرف است که
من در آن حافظه‌ی خود را می‌بازم

چشمان تو گويی در سايه‌ی پرنده‌گان اقيانوسی است درهم‌آشفته

سپس ناگهان
هوای دل‌پذير آغاز می‌شود
و چشمان تو ديگرگون می‌شوند

تابستان ابر را هم‌اندازه‌ی پيش‌بند فرشته‌گان می‌سازد

آسمان بر فراز گندم‌زارها
از همه‌جا آبی‌تر است

بادها بی‌هوده اندوه‌های افق را
به پس می‌‌رانند

چشمان تو به هنگامی که اشکی در آن می‌درخشد
از افق روشن‌تر است

چشمان تو آسمان پس از باران را
به رشک می‌اندازد
هر شيشه در محل شکسته‌گی
آبی‌تر است.

■●شاعر: #لویی_آراگون | "Louis Aragon" | فرانسه، ۱۹۸۲-۱۸۹۷ |

■●برگردان: #حسن_هنرمندی | ●بخشی از شعر «چشمان الزا»