عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


در رستوران بودم که میز بغلی توجه‌م را جلب کرد. #زن و مردی حدود ۴۰ ساله روبه‌روی هم نشسته بودند و مثل یک #دختر و #پسر جوان چیزهایی می‌گفتند و زیرزیرکی می‌خندیدند.
_

بدم آمد. با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این سن‌تان باید #بچه دبیرستانی داشته باشید. نه مثل بچه دبیرستانی‌ها #نامزدبازی و #دختربازی کنید.
داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که تلفن #خانم زنگ خورد و به نفر پشت خط گفت: آره عزیزم. بچه‌ها رو گذاشتیم خونه خودمون اومدیم. واسه‌شون کتلت گذاشتم تو یخچال.
_

خوشم آمد. ذوق کردم. گفتم چه #پدر و #مادر باحالی. چه #عشق زنده‌ای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند. چقدر خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک گردش دوتایی بروند. چقدر رویایی. قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را می‌کنم.
_

داشتم با لبخند و ذوق نگاهشان می‌کردم که ناگهان مرد به زن گفت: پاشو بریم تا شوهرت نفهمیده اومدی بیرون.
_

اَی تُف. حالم به هم خورد. زنیکه تو #شوهر داری آن‌وقت با مرد غریبه آمدی ددر دودور؟ ما خیر سرمان مسلمانیم. اسلام‌تان کجا رفته؟ زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی می‌کنند؟ بی‌شرف‌ها.
_

داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که مرد بلند شد رفت به سمت صندوق تا پول #غذا را حساب کند. زن هم دنبالش رفت و بلند گفت: داداش داداش بذار من حساب کنم. اون دفعه پیش #مامان اینا تو حساب کردی.
_

آخییی. #آبجی و #داداش بودن. الهی الهی. چه قشنگ. چه قدر خوبه #خواهر و #برادر اینقدر به هم نزدیک باشند.
_

داشتم با ذوق و شوق نگاه‌شان می‌کردم و لبخند می‌زدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی شیطنت‌آمیز گفت: از کی تا حالا من شدم داداشت؟ زن هم نیش‌خندی زد و گفت: این‌جوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم.
_
_
تو روح‌تان. از همان اول هم می‌دانستم یک ریگی به کفش‌تان هست. زنیکه و مردیکه عوضی آشغال بی‌حیا.
_
داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که خواستند خداحافظی کنند. زن به مرد گفت: به مامان سلام برسون. مرد هم گفت: باشه دخترم. تو هم به نوه‌های گلم... _
وای خدا. پدر و دختر بودند. پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر می‌رسید؟ خب با داشتن چنین خانواده دوست‌داشتنی باید هم جوان بماند. هرجا هستند سلامت باشند.
_
ناگهان یادم افتاد یک ساعت است در رستوران منتظر دوست‌دخترم هستم. چرا نیامد این دختر؟ ولش کن. بگذار بروم تا همسرم شک نکرده است.
_
_
_
پی‌نوشت: این داستان نانوشته‌ی بسیاری از ماست. هرکدام‌مان به یک شکل. سرمان در زندگی دیگران است. زود قضاوت می‌کنیم و حلال خودمان را برای دیگران #حرام می‌دانیم.
خلاص

#نویسنده_ناشناس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بعد از تماشای این ویدیو با #مادر ❤️ خود تماس بگیرید.

ویدئویی کوتاه و دیدنی به کارگردانی #وحید_جلیلوند فیلمساز متفاوت سینمای ایران، که به اتفاق دانشجویانی از ۱۱ کشور جهان ساخته شده است.

@asheghanehaye_fatima
مى خواست عشق را بچشاند به کام خلق
با طعم شير و شَهد و شکر، #مادر آفريد...

#روزت_مبارک_مادر
#مادر❤️

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادرانی که فقط پسر دوست دارن 😁
فکر کنم همه این ویدیو رو دیدید
خیلی دوسش داشتم خواستم تو کانال بمونه👍😋😉

#مادر

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



مادران برای حفاظت از فرزندانشان به جهنم هم میروند ، جایی که فرشتگان نمیروند...

#دیالوگ
#مادر ۲۰۰۹
Forwarded from اتچ بات
روزی که از بهشت برین، گریه کنان به این سیاره رهسپار شدم فرشتگان سپیدبال که به بدرقه ام آمده بودند مرا مهربانانه با لبخندهای آسمانی به دستان فرشته ای زمینی سپردند که آغوش پرمهرش را به رویم گشوده بود تا در گوشم آرام نجوا کند: "گریه نکن نازنینم! بعد از این من در کنارت هستم" فرشته ای زمینی که اگرچه بال نداشت اما دستان دعایش بالاتر از بال همه ی فرشتگان از باغهای سرسبز پردیس پرنیان پوش، خوشه خوشه نور و شور و شادی می چید و برایم به ارمغان می آورد... فرشته ای زمینی که نغمه ی لالایی اش مهرنوازتر از تمام موسیقی های جهان مرا به جشن سمفونی یاسهای سپید باران خورده و زنبق های صحرایی نوشکفته و پروانه های رقصینه بال ترمه و رنگین کمان می برد... فرشته ای زمینی که گهواره اش دلنوازترین و آغوشش آرامش افزا ترین سرپناه جهان بود...
فرشته ای زمینی که دستان کوچکم را گرفت و مرا پا به پا راه رفتن و از عشق گفتن آموخت... فرشته ای زمینی که بعدها دانستم نام زیبا و بی همتایش "مادر" است و وجودش گرما بخش تر از آفتاب روشنگر است...
فرشته ای زمینی که سالهاست همچنان در سایه سار مهرآگین وجود ارزشمندش آسوده از تمام غمهای جهان نفس میکشم و هربار با دیدنش دلم از شادی پر میکشد و خودم را خوشبخت ترین کبوتر دنیا می دانم که جلد مهربانی های اوست...
اکنون در این روز نیکو و فرخنده که روز باشکوه و شادی بخش و ماندگار توست دستان پرمهرت را می بوسم و خدای بزرگ را برای آفریدنت تا جاودانه ها سپاس می گویم و با تمام وجودم می گویم:
"تا ابد دوستت دارم مادر عزیزم"

#روز_مادر
#مادر

@asheghanegaye_fatima