عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




می گویی دوستت دارم
و من از زمین می رویم
مست می شوی
موج بر می دارم
شعری می نویسی
من با دهان زنی زیبا می خندم

اما 
هر شب که می خوابی
تکه هایم را از میان روزهای تو جمع می کنم
و با چشم های زنی خسته به خواب می روم



#آیدا_عمیدی
@asheghanehaye_fatima




روزی دوباره نور از پرده های تیره عبور می کند
و ماهی لغزان
بر شانه ی راستت آرام می گیرد
تو لبخند می زنی
و ارواح انگشت هایم
لمس می کنند خطوط کنار چشمهایت را



#آیدا_عمیدی
@asheghanehaye_fatima




رهایم کن
ای جنون فرو رفته در تنم
ای بوی مرگ در قهوه‌ی صبحگاهی
اکنون، اکنون که خودم را ترک کرده‌ام

ای بوی تن در میان خواب شبانه
ای تارهای موی جان داده بر زمین
ای بستر خالی در صبح آفتابی تهران
زبانم، زبانم را از کام بیرون کشیده‌ام

ای بوی بی رحم نان
ای ولی عصر زیر باران
ای شتاب رسیدن به خانه
ای آغوش پی در پی مردگان
از ارتفاع خودم، از ارتفاع خودم سقوط کرده‌ام

ای قلبی که تکه تکه به جهان زیرین فرستادمت
برگرد به مرزهای مغشوش تپیدن
به نوسان دائمی‌ام میان کلمات
به بوی جفتم
که در آغوش من به خون کشیده خواهد شد
به جان دادن شعرم میان زبان‌های بسیار
به جان دادن من زیر ترکش‌های سردرگم انهدام تو
به دامنه‌ی بلند امواجی که جهان را دردناک می‌کنند
به حافظه‌ام که از روی حوادث می‌پرد
از روی تو می‌پرد
و می‌افتد به آغوش تاریکی

رهایم کن میان فراموشی
میان اضطراب فرو ریختن
و جان دادن بی‌امان قرارها و اسم‌ها و روزها...

خرابم
و آنچه مرا به آتش کشیده کودک شهیدم نیست
مَردَم نیست
زن سرگردان درونم است که نمی‌داند با سر بریده‌اش چه کند
با مَردِ بر زمین چکیده‌اش چه کند
و با زندگی که ترکش نمی‌کند چه کند

پیدایم کن از خانه‌ای که در آتش ساخته‌ام
از شال زردم
از پاهای سرگردان و خراش‌های تنم
و از امواج پریشانی که حافظه‌ام را شسته‌اند

معشوق بی‌رحم روزهای اخیرم باش
مجسمه‌ای با شکوه
که از میدان متروکش دل نمی‌کَنَد
از سایه‌اش
از دست‌های ویرانگرش دل نمی‌کَنَد
و تمام عمر زنی شعله‌ور از حافظه‌اش سر می‌رود

خوش باش با عمر دراز مجسمه‌ها
با گریز نیمه‌ی خندان و نیمه‌ی گریان من از هم
با خودت
که جان مرا بر میز قمار جا گذاشتی
با طوفان‌ها که مرا به دیوارهای دور جهان می‌کوبند
و با تنی که ناچار به سمت جنوب جاری شده

معشوق بی‌رحم روزهای اخیرم باش
رهایم کن
در جوار تردید
و اعتماد کن به پاهای سنگی‌ام
که سرانجام مرا به قعر دریا می‌برند





#آیدا_عمیدی
@asheghanehaye_fatima



دوباره می خوابم
تا تو آهسته خم شوی
با سرانگشت های زخمی ات
کابوس ها را از میان خواب هایم بیرون بیاوری
و من خواب ببینم
که مردی آهسته خم شده
با سرانگشت های زخمی اش
کابوس ها را از میان خواب هایم بیرون می آورد.




#آیدا_عمیدی
@asheghanehaye_fatima



چاقویی در حافظه ات فرورفته
قطره های کلمه بر تنت ماسیده اند
و من دیگر دستی برای نوازش ندارم
تبعید شده ام
به رویای نیمه کاره ای که در اقیانوس گسترده بودم
این جا فقط منم
و چتری سوراخ
که مردد در برابر آفتاب ایستاده است.



#آیدا_عمیدی
@asheghanehaye_fatima



از چشم هایت صدای امواج می آمد
صدای کوبیده شدن به صخره ها
صدای نقش بستنِ من بر سنگ های خیس
به زبان مادری ام چیزی به من بگو...


#آیدا_عمیدی
@asheghanehaye_fatima



با تو نه !
با برج مراقبت حرف می­ زنم ...
نشانم بده ،
آن طوفانی را که پشت رشته کوه ­های سیاهت
پنهان کرده­ ای ،
نشانم بده دره­ هایت را
و میل جنون آمیزت را به آتش زدن ،
به غرق کردن ،
به من ...

با تو نه !
با برج مراقبت حرف می ­زنم ...
این ماه تلخی که با پاهای بریده
از آسمانی به آسمان دیگر می­ پرد منم !
اینکه کوه­ هایت را به غبار بدل می­ کند
دره­ هایت را به بوی علف می­ آمیزد ،
و از شعله­ های تنت آب روان می­ سازد
نشانم بده ،
آن راهی را که به تو ختم می­ شود ...

برج مراقبت !
قلبم تند می­زند
دستم شکل چاقو گرفته
هوای بریدن دارد
و این موجی که صدای مرا به تو می­ رساند ،
از بیم مرگ می­ لرزد ،
عزیزم !
با تو حرف می­ زنم
اجازه­ ی فرود می­ خواهم ،
آتش به استخوان مسافران رسیده است

#آیدا_عمیدی
نمی خواستم در آغوش بگیرمت
می خواستم آنقدر در من بمانی که پیر شویم
در تنم راه بیفتی
و عصای کوچکت رگ هایم را سوراخ کند

اکنون اما
گوش سپرده ام به صدای تار سفیدی که سیاهی موهایم را می شکافد
چگونه از درونم گریختی؟
چگونه برهنه در تاریکی دویدی؟
چگونه مرا از تنت تکاندی؟

#آیدا_عمیدی


@asheghanehaye_fatima