بیا
بیا
ماه تازهای بسازیم
تا شتابان از پنجره سوی ما بیاید
از نقرهی شرم عریاناش کرده
با تاریکی شب و بخار شهوت آن را بپوشانیم
بیا
خمیرش کرده
از آن کیکی مهیا کنیم
يا معجونی ديوانهوار
سپس آن را خورده
آنچه گنجشکها را گردهم میآورد، به آنها بدهیم
بیا
بر ابرهای مست بخندیم
سپیدیهایاش را دزدیده
فضا را بیهیچ پروایی آذین بندیم
افق را با چرخیدن گم کنیم
سپس راهی گردابام شده
تا در نیستی چشمانام محو شوی
بیا
سینهام را به میل چشمانات زمزمه کنیم
بیا
تا نکشیم سرما را
بلکه گرماش کنیم
خفه نکنیم آرامش را
بلکه باطراوتاش کنیم
بیا نخوابیم و دلتنگ نشویم
بلکه گناه کنیم و عذاب کشیم.
★★★★★
تعال
تعال
نصنع قمراً جديداً يهرع إلينا من النافذة
فنعرّيه من فضة الخجل
ونُلبسه دغشة المساء وسيولة الشبق.
تعال
نعجنه وننضجه
ليصير كعكةً
أو جنوناً
فنأكل ونعطي العصافير ما يجمع شملها.
تعال
نضحك على الغيوم السكرى
ونسرقه من خرومها
لنزيّن الهواء بالطيش
ونضيّع الأفق بالدوار
ثم تقصد هاويتي وتفنى في فناء عينيّ.
تعال
نمِّش صدري برغبات عينيك
تعال
لا نقتل البرد بل ندفِّئه
لا نخنق الطمأنينة بل نطرّيها
تعال
لا نُحدث نوماً ولا ضجراً
بل جنحةً وعذاباً.
■●شاعر: #جمانة_حداد | لبنان●۱۹۷۰ |
■●برگردان: #ستار_جلیلزده
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎