عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
هر کاج چراغان، خبری از شادی ست

تندیس مسیح، مژده اش آزادی ست

با ساز و شراب و رقص تبریک بگو

سال "دو هزار و هفده" میلادی ست

#شهراد_ميدرى

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



آهسته تر او را ببوس، این یارِ من بوده
این دلبرِ آزرده دل، دلدارِ من بوده

او را نگیر این قدر بینِ بازوانت تنگ
آغوشِ او دلتنگیِ هربارِ من بوده

دست از انارِ نوبرش بردار، دلخونم
پرچینِ باغش دسترنجِ خارِ من بوده

آرامتر بیرحم! پلکش را بهم بگذار
این چشمها در حسرتِ دیدارِ من بوده

خسته ست میخاهد بخابد، راحتش بگذار
با گریه هر شب تا سحر بیدارِ من بوده

غرقِ نگاهِ شرمگینش میشوی تا کی؟
این خوشخرام، آهویِ کج رفتارِ من بوده

این ساقه تُردِ خوشه زرینِ طلا گیسو
رقصِ نسیمِ صبحِ گندمزارِ من بوده

مثلِ تو مغرور است، چون او را بغل کرده
قابی که عمری سینه یِ دیوارِ من بوده

بر خود نناز از این که آوردی بدست او را
اینها همه از بختِ نکبت بارِ من بوده

یک روز با این شعر می بندم به رگبارت
تا او بفهمد این "تلافی" کارِ من بوده

#شهراد_ميدرى
دو فنجان چای با من، قند با تو

نگـــاه از من، کمی لبخنـــد با تو

به من زل میزنی بیرحـم و زیبـا

نفسهــــایم میــــاید بنـــــد با تو

#شهراد_ميدرى

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



..
آهسته تر او را ببوس، این یارِ من بوده
این دلبرِ آزرده دل، دلدارِ من بوده

او را نگیر این قدر بینِ بازوانت تنگ
آغوشِ او دلتنگیِ هربارِ من بوده

دست از انارِ نوبرش بردار، دلخونم
پرچینِ باغش دسترنجِ خارِ من بوده

آرامتر بیرحم! پلکش را بهم بگذار
این چشمها در حسرتِ دیدارِ من بوده

خسته ست میخاهد بخابد، راحتش بگذار
با گریه هر شب تا سحر بیدارِ من بوده

غرقِ نگاهِ شرمگینش میشوی تا کی؟
این خوشخرام، آهویِ کج رفتارِ من بوده

این ساقه تُردِ خوشه زرینِ طلا گیسو
رقصِ نسیمِ صبحِ گندمزارِ من بوده

مثلِ تو مغرور است، چون او را بغل کرده
قابی که عمری سینه یِ دیوارِ من بوده

بر خود نناز از این که آوردی بدست او را
اینها همه از بختِ نکبت بارِ من بوده

یک روز با این شعر می بندم به رگبارت
تا او بفهمد این "تلافی" کارِ من بوده

#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima



نمکین هستی و قندی، نه به این و نه به آنت
نه به دریاچه یِ قم، نه به گزِ نصفِ جهانت

شده آیینه حسودت که چنین ناز و قشنگی
حق بده قرصِ قمر اینهمه باشم نگرانت

چشم بادامی و آویزه یِ گوش ات شده گردو
مویِ تو فندقی و پسته شکرخندِ دهانت

جعبه آرایشی از عشوه و لبخند طلب کن
تا بگوید چه میاید رژِ قرمز به لبانت

گُلِ رویِ تو و مویِ تو و بویِ تو بنازم
شده پروانه به پروانه عجب رقص کنانت

برف پیراهنِ شال ابریِ گُل دامنه یِ مه!
ای فدایِ قد و بالایِ سهند و سبلانت

دشتی از خوشخط وخالان،مژه برگشته غزالان
صفی از سرمه کشیده همگی چشم چرانت

بوسه دادی به من از دور و همه شهر خبر شد
وای از دستِ نسیمی که شده نامه رسانت

عشق یعنی چه به آواز بهار و به شکفتن
دلخوشم با تو و با خش خش تصنیف خزانت

باز نقاشیِ من با کلماتم غزلی شد
تا نگویی پس از این از هنرِ فرشچیانت




#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima


صدای خسته ی تاریم تا صبح
دو فنجان چای و سیگاریم تا صبح

بهم بگذار پلک، آسوده خاطر
من و یاد تو بیداریم تا صبح

#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima


خیالت راحت و آسوده گلدان ترک خورده!
اگرچه زخمهایت مثل زخم من نمک خورده
به پایان میرسد این برف و بوران هم
سرانجام این زمستان هم
پس از این زمهریر شوم
دوباره سبزه میروید
دوباره میشود روشن
اجاق غنچه ی سوری
قناری میدمد در لکنت گلهای شیپوری
خیالت راحت و آسوده گلدان ترک خورده!
اگرچه زخمهایت مثل زخم من نمک خورده
دوباره چلچلی ها باز می آیند
چکاوک های خوش چامه پر از آواز می آیند
به دور نرده، پیچکها
به رقص و ساز می آیند
شکوفا میشود از نو، امید از نغمه ی تیهو
به روی شاخه های خشک زردآلو
خیالت راحت و آسوده گلدان ترک خورده!
اگرچه زخمهایت مثل زخم من نمک خورده
دوباره پنجره وا میکند آغوش خود بر نور
دوباره میشوی مسرور
غزل میروید از خاکت
جوانه میزند نت های باران خورده ی سنتور
دوباره از میان صفحه ی فیروزه ای حوض
صدای تیک و تاک ساعت فواره می آید
تحمل کن اگرچه مثل من دلخون و غمگینی
اگرچه داغدار غنچه های پرپری اما
به پایان میرسد این فصل ویرانگر
همین فردا و پس فردا
شکوفه میزند خورشید
میان هفت سین عید
و تو سرشار فروردین
هوای نوبهار آرزو را جشن میگیری



#شهراد_ميدرى
میگذارم با تو در باران قرار، ای جان چه خوب
ساعتِ یک ربع مانده تا بهار، ای جان چه خوب

وعده یِ ما کلبه ای آن ســــویِ جنگل هـــایِ مه
دور تا دورش حریرِ سبزه زار، ای جان چه خوب

میرسی از راه و خوش خوش خوش خوشآمدگویِ تو
خش خشِ برگِ درختــــانِ چنار، ای جان چه خوب

ترمــه دامن، پیرهن گُــل، لب شکــوفا، تن حریـــر
با خودت می آوری عطرِ انار، ای جان چه خوب

قد بلنــــد و مو کمنــــد و رُخ لونــــد و بوسه قنـــــد
پشتِ هم قافیّه در وصفت قطار، ای جان چه خوب

با سلامِ خیـــــسِ تو آوازِ تیهــــــوهایِ مســــــت
میرسد از دوردستِ کوهسار، ای جان چه خوب

"شُرشُر"ش یعنی شروعِ زندگی، از شــــوقِ ما
بنـــد می آید زبانِ جویبــــار، ای جان چه خوب

میگذاری دســـت تویِ دســـت هایِ عاشـــــــقم
بعدِ دلتنگی و عمری انتظار، ای جان چه خوب

گرچه خاموشی ولی میخوانم از چشمــــــــــانِ تو
دوست میداری مرا دیوانه وار، ای جان چه خوب

با تو می گویم دو "همبـــــالیم" باهم تـــــــا ابد
از دهانت "می پرد" بی اختیار: "ای جان چه خوب"

شب، شبِ عشــــق است و می چینیـــم باهم تا سحر
بوسه بوسه سیـــبِ سرخِ آبــدار، ای جان چه خوب

گرچــــــه هرگز نیستی و هرچــــــه گفتم خواب بود
این غزل مانده ست از تو یادگار، ای جان چه خوب

#شهراد_ميدرى


@asheghanehaye_fatima