@asheghanehaye_fatima
زیبایی تو قلب و جانم را تسخیر می کند
آه! تو ای ماه زیبا که نزدیکی و روشن
زیباییات من را مثل کودکی می سازد
که بلند گریه می کند تا نورت را از آن خودش سازد
کودکی که دستهایش را باز می کند
تا تو را به گرمی به سینه اش فشار دهد
اگرچه پرندگانی هستند که در این شب می خوانند
در حالیکه پرتوهای سفید تو گلوهاشان را روشن کرده است
بگذار سکوت عمیق من برایم سخن گوید
بیش از آنچه نغمه های شیرینشان برای آنها می گوید
کسی که می پرستدت تا زمانی که موسیقی پایان گیرد
برتر از بلبلان توست.
#ویلیام_هنری_دیویس
#شاعر_انگلستان🇬🇧
ترجمه:
#کامبیز_منوچهریان
زیبایی تو قلب و جانم را تسخیر می کند
آه! تو ای ماه زیبا که نزدیکی و روشن
زیباییات من را مثل کودکی می سازد
که بلند گریه می کند تا نورت را از آن خودش سازد
کودکی که دستهایش را باز می کند
تا تو را به گرمی به سینه اش فشار دهد
اگرچه پرندگانی هستند که در این شب می خوانند
در حالیکه پرتوهای سفید تو گلوهاشان را روشن کرده است
بگذار سکوت عمیق من برایم سخن گوید
بیش از آنچه نغمه های شیرینشان برای آنها می گوید
کسی که می پرستدت تا زمانی که موسیقی پایان گیرد
برتر از بلبلان توست.
#ویلیام_هنری_دیویس
#شاعر_انگلستان🇬🇧
ترجمه:
#کامبیز_منوچهریان
@asheghanehaye_fatima
What is this life if, full of care,
We have no time to stand and stare.
No time to stand beneath the boughs
And stare as long as sheep or cows.
No time to see, when woods we pass,
Where squirrels hide their nuts in grass.
No time to see, in broad daylight,
Streams full of stars, like skies at night.
No time to turn at Beauty's glance,
And watch her feet, how they can dance.
No time to wait till her mouth can
Enrich that smile her eyes began.
A poor life this if, full of care,
We have no time to stand and stare.
William Henry Davies
این زندگی خود به چه کار میآید
اگر از گرفتاری ایام و غصه روزگار
فرصت نکنیم که دمی بایستیم و جهان را نظاره کنیم؛
فرصت نکنیم که در زیر شاخههای درختان بنشینیم
و به قدر گاوان و گوسفندان به طبیعت زیبا بنگریم؛
فرصت نکنیم که وقتی از بیشهها میگذاریم دریابیم
که سنجابها دانههایشان را کجا زیر علفها پنهان کردهاند؛
فرصت نکنیم تا، میانهی روز روشن، نهرها را،
که چون آسمانِ شبِ پُرکوکب رخشانند،
به گوشهچشمی نظاره کنیم؛
فرصت نکنیم که به نگاه زیبارویی روی بگردانیم
و رقص و پایکوبیش را تماشا کنیم
و دمی تامّل کنیم
تا لبخندی که چشمها آغاز کردهاند
در لبهایش شکفته شوند.
به راستی چه زندگی حقیر و بینوایی خواهد بود
اگر فرصت نکنیم که بایستیم و نظاره کنیم.
#ویلیام_هنری_دیویس | قطعه فراغت
ترجمه: دکتر #حسین_الهی_قمشهای
What is this life if, full of care,
We have no time to stand and stare.
No time to stand beneath the boughs
And stare as long as sheep or cows.
No time to see, when woods we pass,
Where squirrels hide their nuts in grass.
No time to see, in broad daylight,
Streams full of stars, like skies at night.
No time to turn at Beauty's glance,
And watch her feet, how they can dance.
No time to wait till her mouth can
Enrich that smile her eyes began.
A poor life this if, full of care,
We have no time to stand and stare.
William Henry Davies
این زندگی خود به چه کار میآید
اگر از گرفتاری ایام و غصه روزگار
فرصت نکنیم که دمی بایستیم و جهان را نظاره کنیم؛
فرصت نکنیم که در زیر شاخههای درختان بنشینیم
و به قدر گاوان و گوسفندان به طبیعت زیبا بنگریم؛
فرصت نکنیم که وقتی از بیشهها میگذاریم دریابیم
که سنجابها دانههایشان را کجا زیر علفها پنهان کردهاند؛
فرصت نکنیم تا، میانهی روز روشن، نهرها را،
که چون آسمانِ شبِ پُرکوکب رخشانند،
به گوشهچشمی نظاره کنیم؛
فرصت نکنیم که به نگاه زیبارویی روی بگردانیم
و رقص و پایکوبیش را تماشا کنیم
و دمی تامّل کنیم
تا لبخندی که چشمها آغاز کردهاند
در لبهایش شکفته شوند.
به راستی چه زندگی حقیر و بینوایی خواهد بود
اگر فرصت نکنیم که بایستیم و نظاره کنیم.
#ویلیام_هنری_دیویس | قطعه فراغت
ترجمه: دکتر #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima
زیبایی ات قلب و جانم را به صید می نشیند
آه، تو ای ماه زیبا که نزدیکی و روشنی
زیبایی تو مرا ،
شبیه کودکی می کند
که بلند بلند زار می زند
تا نورت را از آنِ خویش سازد
کودکی که دستهایش را باز می کند
که تو را به گرمی به سینه اش فشار دهد.
هرچند پرندگانی هستند که در این شب، می خوانند
و پرتوهای سفید تو
گلوهاشان را روشن کرده است؛
بگذار سکوت عمیق من برایم سخن بگوید
بیشتر از آنچه نغمه های شیرینشان برای آنها می گوید
ببین
کسی که می پرستد تو را،
تا زمانی که موسیقی پایان گیرد
برتر از بلبلان توست.
#ویلیام_هنری_دیویس
زیبایی ات قلب و جانم را به صید می نشیند
آه، تو ای ماه زیبا که نزدیکی و روشنی
زیبایی تو مرا ،
شبیه کودکی می کند
که بلند بلند زار می زند
تا نورت را از آنِ خویش سازد
کودکی که دستهایش را باز می کند
که تو را به گرمی به سینه اش فشار دهد.
هرچند پرندگانی هستند که در این شب، می خوانند
و پرتوهای سفید تو
گلوهاشان را روشن کرده است؛
بگذار سکوت عمیق من برایم سخن بگوید
بیشتر از آنچه نغمه های شیرینشان برای آنها می گوید
ببین
کسی که می پرستد تو را،
تا زمانی که موسیقی پایان گیرد
برتر از بلبلان توست.
#ویلیام_هنری_دیویس