یه روز صبح از خواب بلند میشی و متوجه میشی هیچ حسی به گذشته و آدم های گذشته نداری! دیگه می تونی واسه همشون آرزوی خوشبختی کنی؛ یه جور رهایی و بی احساسی کامل!
از اون به بعد با کسی جر و بحث نمی کنی! به همه لبخند می زنی و از همه چیز ساده می گذری!
مردم بهش میگن قوی شدن...
اما من میگم سِر شدگی...!

@asheghanehaye_fatima
#روزبه_معین
#قهوه_سرد_آقای_نویسنده

@asheghanehaye_fatima



- دوسم داری؟
- چی؟
- هیچی، این رو خوب می دونم که هیچ وقت نباید یه سوال رو واسه کسی تکرار کرد، مگه وقتی که مطمئن باشی طرف گوش هاش سنگینه، چون در غیر این صورت داره به این فکر می کنه چه خزعبلاتی تحویلت بده، اگه می خواست راستش رو بگه قطعا همون اول می گفت!

#روزبه_معین
از رمان #قهوه_سرد_آقای_نویسنده

@asheghanehaye_fatima




می تونستم صدای نفس های اون دختر رو از پشت تلفن بشنوم، سکوت کرده بود، حدس زدم که می خواد تلفن رو قطع کنه
اما با صدای آروم و دلنشین گفت: من نمی خوام بشینم و ببینم کی واسه به دست آوردنم تلاش می کنه و البته این یه رسمه یا طبیعت دخترهاست که وقتی از کسی خوششون میاد باید منتظر بمونن تا اون طرف پا پیش بذاره، انتظار کشیدن ترسناک ترین قسمت دوست داشتن واسه یه دختره، ترس از اینکه نیاد یا اینکه خیلی دیر بیاد، اما من فکر می کنم اگه یه روز به پسری علاقه مند بشم، خودم واسه به دست آوردنش تلاش می کنم، چرا؟ جواب خیلی ساده هست، چون من اون رو دوست دارم و می خوام با کسی باشم که دوسش داشته باشم، دوست داشته شدن به تنهایی واسه من کافی نیست!

#روزبه_معین
از رمان #قهوه_سرد_آقای_نویسنده