@asheghanehaye_fatima
اعتراف میکنم
که از پسِ نخواستنت بر نمیآيم
میخواهمت
چنان که کودکی رويايش را
پرنده ای بال هايش را
و عاشقی معشوقش را
سخت میخواهمت
آبی آرامم
ای عشق
#سارا_قبادی
اعتراف میکنم
که از پسِ نخواستنت بر نمیآيم
میخواهمت
چنان که کودکی رويايش را
پرنده ای بال هايش را
و عاشقی معشوقش را
سخت میخواهمت
آبی آرامم
ای عشق
#سارا_قبادی
@asheghanehaye_fatima
بيا
مرا آغوش باش
و به اندازه ي تمام دوستت دارم هايي كه بدهكاري
به خود بچسبان
نگاهم كن
و از چشم هايم
ناگفته هايم را بخوان
تو
نبودي
و من با چشم هايت زندگي كرده ام
از لب هايت بوسه نوشيده ام
و در هواي داشتنت نفس كشيده ام
دلتنگم
بيا تا دلتنگي ام را
در گهواره ي دستانت تاب دهم
و تنهايي ام را
در بستر آغوشت خواب كنم
بيا
مرا آغوش باش....
#سارا_قبادی
بيا
مرا آغوش باش
و به اندازه ي تمام دوستت دارم هايي كه بدهكاري
به خود بچسبان
نگاهم كن
و از چشم هايم
ناگفته هايم را بخوان
تو
نبودي
و من با چشم هايت زندگي كرده ام
از لب هايت بوسه نوشيده ام
و در هواي داشتنت نفس كشيده ام
دلتنگم
بيا تا دلتنگي ام را
در گهواره ي دستانت تاب دهم
و تنهايي ام را
در بستر آغوشت خواب كنم
بيا
مرا آغوش باش....
#سارا_قبادی
@asheghanehaye_fatima🌸
•
شانه هايم را مي تكانم
و چقدر درد مي ريزد روي زمين
اما هنوز سنگين است
كفش هاي پاشنه بلندم را
مي پوشم
و پا مي كوبم روي خيابان هاي شهر
شايد سبك شوم
و از سنگيني شانه هايم كم
كسي نمي داند غمباد گرفته ام
و دكترها
نامش را گذاشته اند گواتر
غمباد ها را قورت مي دهم
مي بلعم
و جايي در تنهايي هاي شبانه ام
دلتنگي بالا مي آورم
و همه ي اين ها مي شود
درد و درد و درد
و مي نشيند روي شانه هايم
و صبح فردا
باز شانه هايم را مي تكانم
.
#سارا_قبادی
•
شانه هايم را مي تكانم
و چقدر درد مي ريزد روي زمين
اما هنوز سنگين است
كفش هاي پاشنه بلندم را
مي پوشم
و پا مي كوبم روي خيابان هاي شهر
شايد سبك شوم
و از سنگيني شانه هايم كم
كسي نمي داند غمباد گرفته ام
و دكترها
نامش را گذاشته اند گواتر
غمباد ها را قورت مي دهم
مي بلعم
و جايي در تنهايي هاي شبانه ام
دلتنگي بالا مي آورم
و همه ي اين ها مي شود
درد و درد و درد
و مي نشيند روي شانه هايم
و صبح فردا
باز شانه هايم را مي تكانم
.
#سارا_قبادی