@asheghanehaye_fatima
سرد ِ سردم امشب
چونکه از شعله ی خورشید نگاهت دورم
بی تو مقیاس ندارد غم تنهایی و دلتنگی و بی حوصلگی
زیر مهتاب شبانگاهی این شهر غریب
به کدامین کوچه
بروم تا که نشان از تو و یادت باشد ؟
کوله بارم که پر از دلتنگی ست
آنقَدَر پرشده ، سنگینی او
طاقت ام را برده ست
هر دو پایم سست است
چشم هایم بی خاب
دست هایم خسته ...
سرد ِ سردم امشب ...
دلم اما گرم است !
گرم ِ آن لحظه ی موعود
که تو را خواهم دید
و در آن لحظه ی موعود
به آتشگه تاریخ
می سپارم همه غم هایم را
و در آغاز همان لحظه ی موعود
می نویسم بر در
بر در ِ خانه ی دل
که تو را یافته ام
قیمت یافتن ات
عمر ِ کوتاه ِ پر از حادثه بود
تو کجا میدانی آرزوهایم چیست؟!
آرزوهایم نه !
آرزویم یک چیز
وانکه در گرمی ِ آغوش تو بسپارم جان
با نگاه تو و با عطر ِ تن ات
بشوَم مست و به دنیا گویم :
با تو اکنون بدرود
با تو دنیا " بدرود " ...
#م_هاشمی_هخا
سرد ِ سردم امشب
چونکه از شعله ی خورشید نگاهت دورم
بی تو مقیاس ندارد غم تنهایی و دلتنگی و بی حوصلگی
زیر مهتاب شبانگاهی این شهر غریب
به کدامین کوچه
بروم تا که نشان از تو و یادت باشد ؟
کوله بارم که پر از دلتنگی ست
آنقَدَر پرشده ، سنگینی او
طاقت ام را برده ست
هر دو پایم سست است
چشم هایم بی خاب
دست هایم خسته ...
سرد ِ سردم امشب ...
دلم اما گرم است !
گرم ِ آن لحظه ی موعود
که تو را خواهم دید
و در آن لحظه ی موعود
به آتشگه تاریخ
می سپارم همه غم هایم را
و در آغاز همان لحظه ی موعود
می نویسم بر در
بر در ِ خانه ی دل
که تو را یافته ام
قیمت یافتن ات
عمر ِ کوتاه ِ پر از حادثه بود
تو کجا میدانی آرزوهایم چیست؟!
آرزوهایم نه !
آرزویم یک چیز
وانکه در گرمی ِ آغوش تو بسپارم جان
با نگاه تو و با عطر ِ تن ات
بشوَم مست و به دنیا گویم :
با تو اکنون بدرود
با تو دنیا " بدرود " ...
#م_هاشمی_هخا
@asheghanehaye_fatima
اینسان که من به تو مؤمنم
هیچ پرستنده یی نیست
به خدای خود
مؤمن ؛
وین چنین که منت دوست میدارم
عاشقی را به عشق
ایمان نیست...
تو آن اولین جرعه ی حیات منی
تو اذانی هستی
که گوشم را نواخت
روزی که پا گشاده
در این بیشه ،
رها گشتم و
نام تو
امان بود و امنیت...
که من تو را پیش از
فرود آمدن
بر گُرده ی این خاک
میپرستیدم به مهر،
چنان که شیطان خدای را...
که من به کفر تو ایمان فروختم
که تو خالق و مخلوق و
تمامی خلق بودی در کشور قلبم.
که ترا دوست میداشتم
چنان که جنینی
زهدان مادرش را...
#م_ح_م_د_رضا_واقف
اینسان که من به تو مؤمنم
هیچ پرستنده یی نیست
به خدای خود
مؤمن ؛
وین چنین که منت دوست میدارم
عاشقی را به عشق
ایمان نیست...
تو آن اولین جرعه ی حیات منی
تو اذانی هستی
که گوشم را نواخت
روزی که پا گشاده
در این بیشه ،
رها گشتم و
نام تو
امان بود و امنیت...
که من تو را پیش از
فرود آمدن
بر گُرده ی این خاک
میپرستیدم به مهر،
چنان که شیطان خدای را...
که من به کفر تو ایمان فروختم
که تو خالق و مخلوق و
تمامی خلق بودی در کشور قلبم.
که ترا دوست میداشتم
چنان که جنینی
زهدان مادرش را...
#م_ح_م_د_رضا_واقف
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از فاصلهها خسته ،
محتاج به آغوشم !
باید تو بلد باشی برسینه فشردن را ...
#م_هاشمی_هخا
@asheghanehaye_fatima
محتاج به آغوشم !
باید تو بلد باشی برسینه فشردن را ...
#م_هاشمی_هخا
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حرفی نمانده بین من و تو ، سکوت کن
تا بوسههای وحشی ما تن به تن شوند
#م_هاشمی_هخا
@asheghanehaye_fatima
تا بوسههای وحشی ما تن به تن شوند
#م_هاشمی_هخا
@asheghanehaye_fatima