@asheghanehaye_fatima
ﺑﻪ ﺷﮏ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻗﺴﻢ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ
ﺍﺯ ﻟﺠﺎﺟﺖ ﭘﺎﯼ ﺁﻏﻮﺷﺖ، ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ،
ﻧﺠﯿﺐ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ
ﻧﮋﺍﺩ ﺍﺻﯿﻞ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮐﻪ
ﺑﯽ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ،
ﺗﻤﺎﻡِ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .. ﮐﻪ
ﺑﯽ ﺑﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺭﯼِ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺟﺰ ﺑﻪ ﻭﻗﺖِ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﺐ ﮐﺎﺭﮤ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ..
ﺑﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﻮﺵ ﻗﺴﻢ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻣﺮﺩ،
ﭘﺸﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺁﺑﺮﻭ ﺩﺍﺭِ ﻋﺸﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺍﻧﻘﺮﺍﺽ .. ،
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﻌﻨﯽ
ﯾﮏ ﺟـــــﺎﯼ ﻗﻠﺒﺶ ﻣﯽ ﻟﻨﮕﺪ .. ﯾﻌﻨﯽ،
ﺁﺭﺍﻡ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺷﻮ
ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﻨﺸﯿﻦ .. ﺗﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺗﺸﺪﯾﺪ ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺵ
#حمیدرضا_هندی
ﺑﻪ ﺷﮏ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻗﺴﻢ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ
ﺍﺯ ﻟﺠﺎﺟﺖ ﭘﺎﯼ ﺁﻏﻮﺷﺖ، ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ،
ﻧﺠﯿﺐ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ
ﻧﮋﺍﺩ ﺍﺻﯿﻞ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮐﻪ
ﺑﯽ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ،
ﺗﻤﺎﻡِ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .. ﮐﻪ
ﺑﯽ ﺑﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺭﯼِ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺟﺰ ﺑﻪ ﻭﻗﺖِ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﺐ ﮐﺎﺭﮤ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ..
ﺑﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﻮﺵ ﻗﺴﻢ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻣﺮﺩ،
ﭘﺸﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺁﺑﺮﻭ ﺩﺍﺭِ ﻋﺸﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺍﻧﻘﺮﺍﺽ .. ،
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﻌﻨﯽ
ﯾﮏ ﺟـــــﺎﯼ ﻗﻠﺒﺶ ﻣﯽ ﻟﻨﮕﺪ .. ﯾﻌﻨﯽ،
ﺁﺭﺍﻡ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺷﻮ
ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﻨﺸﯿﻦ .. ﺗﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺗﺸﺪﯾﺪ ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺵ
#حمیدرضا_هندی
@asheghanehaye_fatima
غمگینم
شبیه خیالِ نمور ِ تو
که به جان بیقرارم غُر می زند..
غمگینم،
درست شبیه به همین غدۀ نبودنت
که حالِ زندگیام را
بدخیم کرده است..
غمگینم
از این جای خالیِ تو
که در شمایلِ یک سرطان
در باورم ریشه دوانده است و
مدام مرگ را
میان زندگیام،
به کُرسی می نشاند..
غمگینم..
کاش به رسمِ قدیم
با یک بغل اتفاقِ عشق
از راه می رسیدی.. و دستی
به سر و صورتِ پریشانِ شعرهایم
میکشیدی.. و تکذیب میکردی
شایعۀ شوم نیامدنت را..
این زندگی
بیتو آنقدر تنـــگ است که
به تنِ تنهاییام زار میزند..
#حمیدرضا_هندی
غمگینم
شبیه خیالِ نمور ِ تو
که به جان بیقرارم غُر می زند..
غمگینم،
درست شبیه به همین غدۀ نبودنت
که حالِ زندگیام را
بدخیم کرده است..
غمگینم
از این جای خالیِ تو
که در شمایلِ یک سرطان
در باورم ریشه دوانده است و
مدام مرگ را
میان زندگیام،
به کُرسی می نشاند..
غمگینم..
کاش به رسمِ قدیم
با یک بغل اتفاقِ عشق
از راه می رسیدی.. و دستی
به سر و صورتِ پریشانِ شعرهایم
میکشیدی.. و تکذیب میکردی
شایعۀ شوم نیامدنت را..
این زندگی
بیتو آنقدر تنـــگ است که
به تنِ تنهاییام زار میزند..
#حمیدرضا_هندی
@asheghanehaye_fatima
میدانی...!
گاهی برای وفای به عشق
باید از قید و بندِ آغوش کوتاه آمد..
باید
دستِ عشق را
رها کرد و تهنشینِ تنهایی شد..
#حمیدرضا_هندی
میدانی...!
گاهی برای وفای به عشق
باید از قید و بندِ آغوش کوتاه آمد..
باید
دستِ عشق را
رها کرد و تهنشینِ تنهایی شد..
#حمیدرضا_هندی
@asheghanehaye_fatima
چقدر شبیه آرزویی هستم که نقشِ بر آب شده
چقدر شبیه آبی هستی، که از سرم گذشته است..
چقدر سنگینم روی دلِ زمین..
چقدر شبیه مردابی..
چقدر غرق شدن به ظاهرت .... نمیآید..
چقدر چتر شوم تا باران دیده حسابم کنی..
چقدر دوگانگی بگیرم میان جزر و مدِ حرفهایت..
چقدر در تو فــرو روم..
چقدر به رو نمیآوری..
چقدر صرف غرق شدن شوم تا
به نجاتم آلوده شوی..
چقدر....
چقدر شبیه دعایی شدم که اجابت نمیکنی..
چقدر شبیه آرزویی نیستی که نقش بر آب شدم..
#حمیدرضا_هندی
چقدر شبیه آرزویی هستم که نقشِ بر آب شده
چقدر شبیه آبی هستی، که از سرم گذشته است..
چقدر سنگینم روی دلِ زمین..
چقدر شبیه مردابی..
چقدر غرق شدن به ظاهرت .... نمیآید..
چقدر چتر شوم تا باران دیده حسابم کنی..
چقدر دوگانگی بگیرم میان جزر و مدِ حرفهایت..
چقدر در تو فــرو روم..
چقدر به رو نمیآوری..
چقدر صرف غرق شدن شوم تا
به نجاتم آلوده شوی..
چقدر....
چقدر شبیه دعایی شدم که اجابت نمیکنی..
چقدر شبیه آرزویی نیستی که نقش بر آب شدم..
#حمیدرضا_هندی
@asheghanehaye_fatima
غمگینم شبیه زنی
که تن لخت افسونگرش
طلسم خواب شوهر را نمی شکند..
گیر کرده ام میان خودم
و مردی که آینۀ دق زیبایی ام شده..
وقتی تجمع او
به انضمام این تخت خواب
غریبه ای را در من نتیجه می دهد
که شبیه تمام خود آزاری های من است..
غم یعنی
بالش نشسته در آغوش شوهر
زیر آب سینه های مرا زده
و مازوخیسم
چیزی نیست جز بی کسی من
که رسمیت بودنش را
از پشت غریبۀ به خواب رفتۀ کنار بسترم گرفته است..
یک جای این بی کسی
همیشه تن به سنگسار می دهد..
وقتی من مانده ام و
آغوش خسته زنی غمگین
که حکم مرگش را
همان سنگ هایی
که از مرد به سینه می زد، صادر کرده است..
#حمیدرضا_هندی
غمگینم شبیه زنی
که تن لخت افسونگرش
طلسم خواب شوهر را نمی شکند..
گیر کرده ام میان خودم
و مردی که آینۀ دق زیبایی ام شده..
وقتی تجمع او
به انضمام این تخت خواب
غریبه ای را در من نتیجه می دهد
که شبیه تمام خود آزاری های من است..
غم یعنی
بالش نشسته در آغوش شوهر
زیر آب سینه های مرا زده
و مازوخیسم
چیزی نیست جز بی کسی من
که رسمیت بودنش را
از پشت غریبۀ به خواب رفتۀ کنار بسترم گرفته است..
یک جای این بی کسی
همیشه تن به سنگسار می دهد..
وقتی من مانده ام و
آغوش خسته زنی غمگین
که حکم مرگش را
همان سنگ هایی
که از مرد به سینه می زد، صادر کرده است..
#حمیدرضا_هندی