بگو به عقربه ها موقع دویدن نیست
که شب همیشه برای به سر رسیدن نیست
به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد
شبی که پیش منی وقت خواب دیدن نیست
من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانم
میان ما دونفر گفتن و شنیدن نیست
نگاه کن به غزالان اهلی چشمم
دو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست
بگیر از لب داغم دوبیت بوسه ی ناب
همیشه شعر سرودن که واژه چیدن نیست
برای من قفس از بازوان خویش بساز
که از چنین قفسی میل پرکشیدن نیست
تو آسمان منی! جز پناه آغوشت
برای بال و پرم وسعت پریدن نیست
@asheghanehaye_fatima
#سیده_تکتم_حسینی
که شب همیشه برای به سر رسیدن نیست
به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد
شبی که پیش منی وقت خواب دیدن نیست
من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانم
میان ما دونفر گفتن و شنیدن نیست
نگاه کن به غزالان اهلی چشمم
دو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست
بگیر از لب داغم دوبیت بوسه ی ناب
همیشه شعر سرودن که واژه چیدن نیست
برای من قفس از بازوان خویش بساز
که از چنین قفسی میل پرکشیدن نیست
تو آسمان منی! جز پناه آغوشت
برای بال و پرم وسعت پریدن نیست
@asheghanehaye_fatima
#سیده_تکتم_حسینی
@asheghanehaye_fatima
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سر به تایید تکان دادی و گفتی آری !
عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود !
او که از جان خودت دوست تَرش می داری
ای که نزدیک تری از منِ دلتنگ ، به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری
من عروس توام ، ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریه ی من می کند امشب جاری
زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری
گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
به - غزل گریه - ی هر روز ، به شب بیداری
روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری ...
#سیده_تکتم_حسینی
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سر به تایید تکان دادی و گفتی آری !
عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود !
او که از جان خودت دوست تَرش می داری
ای که نزدیک تری از منِ دلتنگ ، به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری
من عروس توام ، ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریه ی من می کند امشب جاری
زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری
گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
به - غزل گریه - ی هر روز ، به شب بیداری
روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری ...
#سیده_تکتم_حسینی
@asheghanehaye_fatima
آدم وقت مرگ به چه فکر میکند؟
چند بوته یاس در نگاهش شکوفه میزند؟
چند جای قلبش آتش میگیرد؟
آدم وقت مرگ کدام موسیقی را دوست تر دارد؟
نمی دانم !؟
چه حسی دارد اینقدر ناتوان بودن؟
نمی دانم !؟
و سرم
پر از آهنگِ سرزمین های شمالی ست ...
#سیده_تکتم_حسینی
🍀🍀
آدم وقت مرگ به چه فکر میکند؟
چند بوته یاس در نگاهش شکوفه میزند؟
چند جای قلبش آتش میگیرد؟
آدم وقت مرگ کدام موسیقی را دوست تر دارد؟
نمی دانم !؟
چه حسی دارد اینقدر ناتوان بودن؟
نمی دانم !؟
و سرم
پر از آهنگِ سرزمین های شمالی ست ...
#سیده_تکتم_حسینی
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
تمام حاصلم را در بساط شهر گستردم
خریداری ندارد بین این بی دردها دردم
زنی از نسل اشرافی ترین غم های تاریخم
که در خاموشی افسانه هایم زندگی کردم
اگر آواره ام گم کرده ام ایل و تبارم را
و در سردرگمی هایم به دنبال تو می گردم
خیابان خوابِ چشمانِ تو در این شهرِ خاموشم
اگر چشم تو را پیدا نمی کردم چه می کردم؟
نسیمی از شمال شرق از بلخم، تماشا کن
که رقصی مولوی تر از غزلهای تو آوردم ...
#سیده_تکتم_حسینی
تمام حاصلم را در بساط شهر گستردم
خریداری ندارد بین این بی دردها دردم
زنی از نسل اشرافی ترین غم های تاریخم
که در خاموشی افسانه هایم زندگی کردم
اگر آواره ام گم کرده ام ایل و تبارم را
و در سردرگمی هایم به دنبال تو می گردم
خیابان خوابِ چشمانِ تو در این شهرِ خاموشم
اگر چشم تو را پیدا نمی کردم چه می کردم؟
نسیمی از شمال شرق از بلخم، تماشا کن
که رقصی مولوی تر از غزلهای تو آوردم ...
#سیده_تکتم_حسینی