ما پرندگان را خوردیم،خوردیمشان.
میخواستیم آوازشان میان گلویمان بالا بپیچد و از درون دهانمان بشکفد بیرون، پس خوردیمشان.
میخواستیم پرهاشان از بدنمان جوانه زند. بال هاشان را میخواستیم، دلمان میخواست مانند آنها پر بگشاییم، آزادانه اوج بگیریم بر فراز درخت ها و ابرها، پس خوردیمشان.
به آنها نیزه زدیم، چماق کوفتیم، پاهاشان را در هم پیچیدیم، به تورشان انداختیم، به سیخشان کشیدیم، بر زغال داغشان نهادیم و تمام اینها از عشق بود.
ما عاشقشان بودیم...
***
@asheghanehaye_fatima
مجموعه داستان #سرپناه_کاغذی
نویسنده: #مارگار_اتوود
مترجم: #گلاره_جمشیدی
میخواستیم آوازشان میان گلویمان بالا بپیچد و از درون دهانمان بشکفد بیرون، پس خوردیمشان.
میخواستیم پرهاشان از بدنمان جوانه زند. بال هاشان را میخواستیم، دلمان میخواست مانند آنها پر بگشاییم، آزادانه اوج بگیریم بر فراز درخت ها و ابرها، پس خوردیمشان.
به آنها نیزه زدیم، چماق کوفتیم، پاهاشان را در هم پیچیدیم، به تورشان انداختیم، به سیخشان کشیدیم، بر زغال داغشان نهادیم و تمام اینها از عشق بود.
ما عاشقشان بودیم...
***
@asheghanehaye_fatima
مجموعه داستان #سرپناه_کاغذی
نویسنده: #مارگار_اتوود
مترجم: #گلاره_جمشیدی