عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


پالتویش را برداشت
و ارتفاع دلتنگی پله ها را
پایین رفت.
زیر سقف اتاقش
سیل می بارید.

#سیمین_برودفن
@asheghanehaye_fatima


اتفاق بیفت همین جا
کنار حوصله ی سررفته ام
مثل ماه
که پا پس نمی کشد
از حوصله ی تنگ ابرها ...

#سیمین_برودفن
هر زن
هزاران شاعر را
در خود پنهان دارد.
هر شعر
خاطره ی #زنی ست
که روزی
از دنیای مه آلود شاعری گذشته ست.


#سیمین_برودفن


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



و عشق
سوء تفاهمی بود میان ما.

درست
به ناگهانی تگرگ
در
یک روز آفتابی زیبا

#سیمین_برودفن
@asheghanehaye_fatima




باید تو را ذره ذره جمع کنم
از
درون آینه ی قدی
که درونش نگاهم کردی
از
جالباسی
که پالتویت را
روی دوشش انداختی.
از
قفسه ی کتابهام
از
روی مبل.
حتی
از درون فنجان چای
که طعم لبهایت را
زیر رگهای خود گرفته است.
از پنجره
که رفتنت را قاب گرفت....چقدر درهمه جا
ذره ذره جامانده ای.
چه پاییزها
که تمام شد
و تو را
از دلم
جمع نکرده ام.

#سیمین_برودفن
@asheghanehaye_fatima




قرار نیست دنیا اینگونه تمام شود
نیم مرا خاطراتت ببرد
نیم دیگرم را غم تو.

من
در مصاف نابرابر خودم با خود
سرم را
لبه ی باغچه می گذارم
و
بیخ تا بیخ ذبح می کنم،

مرا
اندوهی کشت
که
توان بازگفت
با درونم را نیز
نداشته ام
و کلمات و حروف پراکنده
در لاشه ی سرم
قهقهه های کشداری اند
که بلند بلند می گویند:
پاهایم سست است
حالم
خوب نیست

و جنازه ی من
روی شعری سپید
عریان
تشییع میشود.

#سیمین_برودفن 🌱
:
زن
روی لبهای رنگ پریده اش
کوک درشت سکوت داشت.
مرد
هرشب
با رویای زنی به بستر میرفت
که رژ قرمز
چقدر
به لبهاش می آمد.

#سیمین_برودفن🌱

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



از لبهای به دندان گرفته ی مادرم تا امروز
تا ۴۴ سالگی ام
اکنونم

تمام روزها؛
روزهای بی سر و ته ای بوده ست
سالها؛
حفره های خالی سیاه در دل تقویم
ماه ها؛
ریشخند طولانی
که مرا دست به سر کرده اند.

این روزها
گره ی کور می زنند
به روزهای بعد
زنی که در کودکی هایش گم شد
و آوازهای جوانی اش
تخت هر سینه ی قبر
مویه می شود

خنده های تلخ
بوسه ای ماسیده
بر پیشانی زندگی
با رنج کسالتی اندوهبار
و ضرباهنگ
خسته ام
خسته ام
خسته ام
و چقدر دلم می خواهد
پلک هایم سنگین شود
آن قدر سنگین
که تنها
با دستان مرگ
باز شوند.

#سیمین_برودفن
#حرف_نگفتنی_تقویم🌱
زن
روی لبهای رنگ پریده اش
کوک درشت سکوت داشت.
مرد
هرشب
با رویای زنی به بستر میرفت
که رژ قرمز
چقدر
به لبهاش می آمد.

#سیمین_برودفن

@asheghanehaye_fatima