عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


دوست داشتنت در دلم غوغا کرده است،
آرام آرام قد میکشد...
بالا میرود،
مانند پیچ خوش عطر امین الدوله،
سراسر وجودم را تسخیر میکند،
بلند ترین قله ی احساسات مرا فتح میکند...
مثل ژاکت دست باف مادربزرگها،
تنم را گرم میکند،
دوست داشتنت ،
آنقدر در من کهنه شده است که دیگر،
بوی تند الکل میدهد...
مرا مست میکند،
بالا میبرد،
به آبی آسمان دعوت میکند...
آه... دوست داشتنت...
امان از این همه دوست داشتنت...!

#لاله_پارسا
@asheghanehaye_fatima



دوباره مرا جا بده،
در «دریای سرخِ پیراهنت!»...
بگذار عطرِ شرجیِ آغوشت،
بکشاند مرا
به منتهای خوشبختی،
بیا دخیلِ انارهای قرمز
مست شویم،
آنگاه...
تمام جاده های منتهی به ساحل را
دیوانه وار بدویم...
تا در امواجِ خسته ی حضورت
عاشقانه غرق شوم،
اینبار...
نه چون «ماه» در آسمان،
که چون «ماهی» ،
صید کن مرا از آب...


#لاله_پارسا
@asheghanehaye_fatima



دوباره مرا جا بده،
در «دریای سرخِ پیراهنت!»...
بگذار عطرِ شرجیِ آغوشت،
بکشاند مرا
به منتهای خوشبختی،
بیا دخیلِ انارهای قرمز
مست شویم،
آنگاه...
تمام جاده های منتهی به ساحل را
دیوانه وار بدویم...
تا درامواجِ خسته ی حضورت
عاشقانه غرق شوم،
اینبار...
نه چون «ماه» در آسمان،
که چون «ماهی» ،
صید کن مرا از آب...

#لاله_پارسا
@asheghanehaye_fatima





عشقی را که به مرزِ دوستی برسد، آنجا که دو تن به یک آهنگ پیش روند، رمق نمی‌ماند و نَفَس می‌بُرد. تبِ عشق را لذت وصل فرو می‌نشاند، زیرا تنی که به آن تشنه بود سیراب می‌شود. از دوستی اما، هرچه هم کار بیابیم، باز کام می‌جوییم. در همین عیشِ مدام است که دوستی می‌بالد و استوار می‌گردد، زیرا این شرب جان است و جان را می‌پالاید.





#میشل_دو_مونتنی
#لاله_قدکپور
چنگ می زند قلب آسمان،
به گلوی ابرهای سپید
باران...
بغض...
و سینه ی من‌...
که غریبانه،
نفس نفس می‌زند
عبور تو را...


#لاله_پارسا

@asheghanehaye_fatima
🌾
غریبی می‌کنم
به انعکاس تصویر زنی،
درون آینه ی زنگار گرفته...

به زردیِ شمع و
سپیدی شمعدان و
سبزیِ شمعدانی...

آرام می‌خزم
چون افعیِ زخمی
به زیرِ پوستینِ خودم

و محکم
در آغوش می‌گیرم
تنهایی دستانِ سردم را

خسته از
سیاهیِ بحرانها،
چنگ می اندازم
پرده های اتاقِ متروکم را

شاید،
از پشت
پنجره های مسدود این خانه
کمی نور بتابد
به گونه های تاریکم


#لاله_پارسا

@asheghanehaye_fatima