@asheghanehaye_fatima
گنجشکها مثلِ تو سپیدهدم بیدار میشوند
و به پنجره میزنند
بادِ صبحگاهی مثلِ کسی میشود
که آرام از خواب بیدارم میکند
عطرت در بستر در ساعتِ پنجِ صبحْ عالی است
ملافههای سفید را کنار میزنم
و آغوشم را باز میکنم و
لبخندت را در آفتابِ صبحِ تابستانی میبینم
به نجوا میگویی که امروز چه روزی است
مثلِ آدمی مقتدر بالای سرم میایستی
بچهات میشوم و
مادرِ جوانم میشوی
تو اینجایی،
هنوز اینجایی
همهچیز میشوی و سرشارم میکنی
هرچند دور از شانِ عشقت میدانم
عشقِ تو همه را نادیده میگیرد و مرا به خود میکشد...
#کوتارا_تاکامورا
گنجشکها مثلِ تو سپیدهدم بیدار میشوند
و به پنجره میزنند
بادِ صبحگاهی مثلِ کسی میشود
که آرام از خواب بیدارم میکند
عطرت در بستر در ساعتِ پنجِ صبحْ عالی است
ملافههای سفید را کنار میزنم
و آغوشم را باز میکنم و
لبخندت را در آفتابِ صبحِ تابستانی میبینم
به نجوا میگویی که امروز چه روزی است
مثلِ آدمی مقتدر بالای سرم میایستی
بچهات میشوم و
مادرِ جوانم میشوی
تو اینجایی،
هنوز اینجایی
همهچیز میشوی و سرشارم میکنی
هرچند دور از شانِ عشقت میدانم
عشقِ تو همه را نادیده میگیرد و مرا به خود میکشد...
#کوتارا_تاکامورا
@asheghanehaye_fatima
گنجشکها مثلِ تو سپیدهدم بیدار میشوند
و به پنجره میزنند
بادِ صبحگاهی مثلِ کسی میشود
که آرام از خواب بیدارم میکند
عطرت در بستر در ساعتِ پنجِ صبحْ عالی است
ملافههای سفید را کنار میزنم
و آغوشم را باز میکنم و
لبخندت را در آفتابِ صبحِ تابستانی میبینم
به نجوا میگویی که امروز چه روزی است
مثلِ آدمی مقتدر بالای سرم میایستی
بچهات میشوم و
مادرِ جوانم میشوی
تو اینجایی،
هنوز اینجایی
همهچیز میشوی و سرشارم میکنی
هرچند دور از شانِ عشقت میدانم
عشقِ تو همه را نادیده میگیرد و مرا به خود میکشد...
#کوتارا_تاکامورا
گنجشکها مثلِ تو سپیدهدم بیدار میشوند
و به پنجره میزنند
بادِ صبحگاهی مثلِ کسی میشود
که آرام از خواب بیدارم میکند
عطرت در بستر در ساعتِ پنجِ صبحْ عالی است
ملافههای سفید را کنار میزنم
و آغوشم را باز میکنم و
لبخندت را در آفتابِ صبحِ تابستانی میبینم
به نجوا میگویی که امروز چه روزی است
مثلِ آدمی مقتدر بالای سرم میایستی
بچهات میشوم و
مادرِ جوانم میشوی
تو اینجایی،
هنوز اینجایی
همهچیز میشوی و سرشارم میکنی
هرچند دور از شانِ عشقت میدانم
عشقِ تو همه را نادیده میگیرد و مرا به خود میکشد...
#کوتارا_تاکامورا
@asheghanehaye_fatima
گنجشکها مثلِ تو سپیدهدم بیدار میشوند
و به پنجره میزنند
بادِ صبحگاهی مثلِ کسی میشود
که آرام از خواب بیدارم میکند
عطرت در بستر در ساعتِ پنجِ صبحْ عالی است
ملافههای سفید را کنار میزنم
و آغوشم را باز میکنم و
لبخندت را در آفتابِ صبحِ تابستانی میبینم
به نجوا میگویی که امروز چه روزی است
مثلِ آدمی مقتدر بالای سرم میایستی
بچهات میشوم و
مادرِ جوانم میشوی
تو اینجایی،
هنوز اینجایی
همهچیز میشوی و سرشارم میکنی
هرچند دور از شانِ عشقت میدانم
عشقِ تو همه را نادیده میگیرد و مرا به خود میکشد...
#کوتارا_تاکامورا
گنجشکها مثلِ تو سپیدهدم بیدار میشوند
و به پنجره میزنند
بادِ صبحگاهی مثلِ کسی میشود
که آرام از خواب بیدارم میکند
عطرت در بستر در ساعتِ پنجِ صبحْ عالی است
ملافههای سفید را کنار میزنم
و آغوشم را باز میکنم و
لبخندت را در آفتابِ صبحِ تابستانی میبینم
به نجوا میگویی که امروز چه روزی است
مثلِ آدمی مقتدر بالای سرم میایستی
بچهات میشوم و
مادرِ جوانم میشوی
تو اینجایی،
هنوز اینجایی
همهچیز میشوی و سرشارم میکنی
هرچند دور از شانِ عشقت میدانم
عشقِ تو همه را نادیده میگیرد و مرا به خود میکشد...
#کوتارا_تاکامورا