عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




جان ِ من و دلبستگیِ پیرهنت
دست من و برجستگیِ پیرهنت
از تن به در آر تا در آید از تن
جانِ همه با خستگیِ پیرهنت



#رحیم_رسولی
@asheghanehaye_fatima




یک روز ما هم در میان بودیم و از این حرف‌ها
یعنی که جزئی از جهان بودیم و از این حرف‌ها

عشق و شباب و رندی و پایان فیلم هندی و...
گریان و خندان توأمان بودیم و از این حرف‌ها

از نسل فال حافظ و نسل تز و آنتی‌تز و...
نسل مفاتیح‌الجنان بودیم و از این حرف‌ها

بابا و باباهای ما دنبال نان بودند و ما
دنبال چیزی لای نان بودیم و از این حرف‌ها

یک چند در بیم و امید، هر سمت بادی می‌وزید
در اختیار بادبان بودیم و از این حرف‌ها

یک چند مثل عنکبوت، در دست مشتی لات و لوت
نقش درفش کاویان بودیم و از این حرف‌ها

پشت نقاب قصه‌ها، لای کتاب قصه‌ها
در جستجوی قهرمان بودیم و از این حرف‌ها

تردید بی‌حد داشتیم، آمد نیامد داشتیم
یک چند در ترس و تکان بودیم و از این حرف‌ها

گفتند می‌آید کسی، تا قفل‌ها را بشکند
ما هم که دنبال همان بودیم و از این حرف‌ها

بر شانه‌ی ما پا گذاشت، در خانه‌ی ما پا گذاشت
دزدی که او را نردبان بودیم و از این حرف‌ها

از ما فقط شکر خدا، برده کلید خانه را
ما بیش از حد بد گمان بودیم و از این حرف‌ها

ماه همه در چاه بود، خورشید ما در ماه بود
مجذوب این رنگین‌کمان بودیم و از این حرف‌ها

از شوق مفرط بارها، رقصان به روی دارها
بین زمین و آسمان بودیم و از این حرف‌ها

گفتیم با تنبان پر، جایی نمی‌خوابد شتر
یعنی که ما هم ساربان بودیم و از این حرف‌ها

یک‌دفعه زد اعجاز شد، بحث فضای باز شد
ما هم که اهل گفتمان بودیم و از این حرف‌ها

گفتیم از کی تاکنون، در طول اعصار و قرون
ما در پی حق بیان بودیم و از این حرف‌ها

گفتند چیزی شد عیان، دیگر چه حاجت... بعد از آن
دنبال آن چیز عیان بودیم و از این حرف‌ها

دیروز بعد از سال‌ها، در کوچه دیدم شیخ را
سرگرم احوال و فلان بودیم و از این حرف‌ها

مشغول بحث و گفت‌و‌گو، از روزهای پیش‌رو
البته با زخم زبان بودیم و از این حرف‌ها

گفتم که دنیا را ببین، هان «ای بهار دلنشین»
کی ما به فکر «شد خزان» بودیم و از این حرف‌ها

طعنه به مستان می‌زدید، لیوان به لیوان می‌زدید
ما در کف ته استکان بودیم و از این حرف‌ها

هی در میان بگذاشتید، هی از میان برداشتید
ما هم که بیخ ریشتان بودیم و از این حرف‌ها

آهسته زد بر دوش من، آورد سر در گوش من
فرمود اگر بار گران بودیم و از این حرف‌ها



#رحیم_رسولی