فصل عاشق کردنت
باران خبردارم نکرد
تا بخواهم با تو از
#پاییز_زیبا_رد_شوم
#مهشید_دلگشایی
@asheghanehaye_fatima
باران خبردارم نکرد
تا بخواهم با تو از
#پاییز_زیبا_رد_شوم
#مهشید_دلگشایی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
فرمانروای قلب من باش و برایم
دیوانگی کن لحظه ها شب ها کنارم
تو پادشاهی کن برای کشورم تا
خود را به دستان تنومندت سپارم
قلب تو را تا میشود تسخیر کردم
با این شهامت تا کجاها پیش رفتم
سلطان آتش سوز احساسم بدان که
تا انتهای خوب دنیا پیش رفتم
در روزهایی که قفس پای مرا بست
در پشت سرد میله ها چشمم به در بود
تا تو بیایی ،تا ببینی، تا بفهمی
بالی که دارم هم برایم بی ثمر بود
زخمی شدم بالم شکست اما ندیدی
در اوج ناب آسمانم درد دارم
در خواب پروازم نباش ای مرد وقتی
دنیای بیتاب و غریب و سرد دارم
کاری ندارم عشق من را زیرو رو کرد
کاری ندارم زیر آوارش شکستم
کاری ندارم آنقدر احساسی ام که ..
عمری به پای دوستت دارم نشستم
دنیا فرو میریزد اما در کنارت
گلبوته های عشق با من کار دارد
غمهای خود را در دل من چال کن که
دنیا برای دردمان بازار دارد
دستان پر مهر تو را دیدم که دیگر
از لحظه های بی سرانجامی گذشتم
هی می نوشتم می نوشتم می نوشتم
از دستهای سرد ناکامی گذشتم
حالا بخند و لحظه ها را سبزتر کن
وقتی که دیدی شعر من بوی تو را داد
این لحظه ها را قفل کن بر سینه ات که
روزی زنم اسم تو را فریاد فریاد
#مهشید_دلگشایی
فرمانروای قلب من باش و برایم
دیوانگی کن لحظه ها شب ها کنارم
تو پادشاهی کن برای کشورم تا
خود را به دستان تنومندت سپارم
قلب تو را تا میشود تسخیر کردم
با این شهامت تا کجاها پیش رفتم
سلطان آتش سوز احساسم بدان که
تا انتهای خوب دنیا پیش رفتم
در روزهایی که قفس پای مرا بست
در پشت سرد میله ها چشمم به در بود
تا تو بیایی ،تا ببینی، تا بفهمی
بالی که دارم هم برایم بی ثمر بود
زخمی شدم بالم شکست اما ندیدی
در اوج ناب آسمانم درد دارم
در خواب پروازم نباش ای مرد وقتی
دنیای بیتاب و غریب و سرد دارم
کاری ندارم عشق من را زیرو رو کرد
کاری ندارم زیر آوارش شکستم
کاری ندارم آنقدر احساسی ام که ..
عمری به پای دوستت دارم نشستم
دنیا فرو میریزد اما در کنارت
گلبوته های عشق با من کار دارد
غمهای خود را در دل من چال کن که
دنیا برای دردمان بازار دارد
دستان پر مهر تو را دیدم که دیگر
از لحظه های بی سرانجامی گذشتم
هی می نوشتم می نوشتم می نوشتم
از دستهای سرد ناکامی گذشتم
حالا بخند و لحظه ها را سبزتر کن
وقتی که دیدی شعر من بوی تو را داد
این لحظه ها را قفل کن بر سینه ات که
روزی زنم اسم تو را فریاد فریاد
#مهشید_دلگشایی