@asheghanehaye_fatima
سکوت کردی و این اول شنیدن بود
سکوت کردن تو لب گشودن من بود
به چشمهای تو سوگند میخورم که دلم
به بازگشتن تو، ماندن تو، روشن بود
من و تو در نظر دوست چون گُلیم و بهار
همین علاقه ما خار چشم دشمن بود
ببین حکایت انسان و عشق دور از هم
حکایت تن بی جان و جان بی تن بود
تو دل بریدهای از من چنان که رود از کوه
سرت بلند! که روزی به شانه من بود...
#روح_الله_اکبری
سکوت کردی و این اول شنیدن بود
سکوت کردن تو لب گشودن من بود
به چشمهای تو سوگند میخورم که دلم
به بازگشتن تو، ماندن تو، روشن بود
من و تو در نظر دوست چون گُلیم و بهار
همین علاقه ما خار چشم دشمن بود
ببین حکایت انسان و عشق دور از هم
حکایت تن بی جان و جان بی تن بود
تو دل بریدهای از من چنان که رود از کوه
سرت بلند! که روزی به شانه من بود...
#روح_الله_اکبری
@asheghanehaye_fatima
درخت ها
اجسادی مرموزند
که انگشت های لاغرشان را
در آسمان فرو کرده اند ...
خیابان ها
معابر بادهای سردسیرند
که در مه فرو رفته اند ...
ای زن-خدای چشمه ها و ابرها !
بهار را
در کدام گوشه ی تنت
پنهان کرده ای؟
#روح_اله_باقری
درخت ها
اجسادی مرموزند
که انگشت های لاغرشان را
در آسمان فرو کرده اند ...
خیابان ها
معابر بادهای سردسیرند
که در مه فرو رفته اند ...
ای زن-خدای چشمه ها و ابرها !
بهار را
در کدام گوشه ی تنت
پنهان کرده ای؟
#روح_اله_باقری