@asheghanehaye_fatima
من همان اشتباه هر روزم
مرتکب میشوی مرا گاهی
عطر دلگیر یک گل سرخم
لای تقویم کهنه ی کاهی
تو همان بی کرانه ی پاکی
بسته جانم به عمقِ دریایت
من که در بند یک وجب آبم
قصه ی تُنگ و حسرت ِماهی
شاعری درد لاعلاجی بود
که تورا با من آشنا می کرد
مشترک شد مسیرمان بین ِ
جاده های غرور و خودخواهی
با تو ام ای دروغ دیرینه
شعر بی اصلِ دردسر آور
دور شو از کنارِ احساسم
می کشانی مرا به گمراهی
حال خوبی ندارم این شبها
پرم از اضطراب و دلشوره
سقط کردم جنین شعرم را
تو که این بچه را نمیخواهی!
آخرِ جاده های متروکه
شک و بن بست قسمتم میشد
چاره ای جز فرار در من نیست
باز کن پیش پای من راهی
بی بهانه به خواب من برگرد
در هیاهوی این شب وحشی
وقت افتادن تو نزدیک است
که همان اتّفاق دلخواهی
#مریم_ناظمی
من همان اشتباه هر روزم
مرتکب میشوی مرا گاهی
عطر دلگیر یک گل سرخم
لای تقویم کهنه ی کاهی
تو همان بی کرانه ی پاکی
بسته جانم به عمقِ دریایت
من که در بند یک وجب آبم
قصه ی تُنگ و حسرت ِماهی
شاعری درد لاعلاجی بود
که تورا با من آشنا می کرد
مشترک شد مسیرمان بین ِ
جاده های غرور و خودخواهی
با تو ام ای دروغ دیرینه
شعر بی اصلِ دردسر آور
دور شو از کنارِ احساسم
می کشانی مرا به گمراهی
حال خوبی ندارم این شبها
پرم از اضطراب و دلشوره
سقط کردم جنین شعرم را
تو که این بچه را نمیخواهی!
آخرِ جاده های متروکه
شک و بن بست قسمتم میشد
چاره ای جز فرار در من نیست
باز کن پیش پای من راهی
بی بهانه به خواب من برگرد
در هیاهوی این شب وحشی
وقت افتادن تو نزدیک است
که همان اتّفاق دلخواهی
#مریم_ناظمی
@asheghanehaye_fatima
آغوش سردت انفرادی شد
دستان بی رحمت غل و زنجیر
تو مثل حکم صبحگاهی که
اجرا شدی بی اندکی تاخیر
خلع سلاحم کردی و حالا
در چنته ام چیزی به جز غم نیست
در آینه عکس زنی دیدم
این زن شبیه روح مریم نیست
لعنت به من که ساده می بازم
تنهایی ام را به در و دیوار
لعنت به این خانه که می خواهد
هرشب بگیرد از لبم اقرار
من لازم الاجراترین شرطم
پپیش غرور سنگی و سختم
جان می دهم اما نمی میرم
جان می دهم در حلقه ی بختم
تو نیمه بورژووای تاریخی
از قرن وسطی آمدی اما
من مسخ یک ذهن مریضم که
پنهان شدم در سوژه ی کافکا
هرگز به تو عادت نخواهم کرد
عادت به یک بیماری مزمن
بین من و تو هیچ ربطی نیست
ای احتمال هیچ و ناممکن
#مریم_ناظمی
آغوش سردت انفرادی شد
دستان بی رحمت غل و زنجیر
تو مثل حکم صبحگاهی که
اجرا شدی بی اندکی تاخیر
خلع سلاحم کردی و حالا
در چنته ام چیزی به جز غم نیست
در آینه عکس زنی دیدم
این زن شبیه روح مریم نیست
لعنت به من که ساده می بازم
تنهایی ام را به در و دیوار
لعنت به این خانه که می خواهد
هرشب بگیرد از لبم اقرار
من لازم الاجراترین شرطم
پپیش غرور سنگی و سختم
جان می دهم اما نمی میرم
جان می دهم در حلقه ی بختم
تو نیمه بورژووای تاریخی
از قرن وسطی آمدی اما
من مسخ یک ذهن مریضم که
پنهان شدم در سوژه ی کافکا
هرگز به تو عادت نخواهم کرد
عادت به یک بیماری مزمن
بین من و تو هیچ ربطی نیست
ای احتمال هیچ و ناممکن
#مریم_ناظمی