@asheghanehaye_fatima
.
حالم بهتر است
انقدر كه مي توانم گريه كنم
انقدر كه مي توانم برخيزم
زندگي را
از پنجره پرتاب كنم به خيابان
حالم بهتر است
انقدر كه ماشين ها
از روي زندگي ام رد شوند
بايستم
نگاه كنم!
بيا
بيا خستگي را از تنم در بياور
دور بينداز
و دست هاي بي احتياطت را
در اخرين شعله ام فرو ببر
آي تاريكي!
تاريكي بزرگ
مي خواهم براي هميشه پنهانت كنم
حالم بهتر است
حالم بهتر است
#صبا_كاظميان
.
حالم بهتر است
انقدر كه مي توانم گريه كنم
انقدر كه مي توانم برخيزم
زندگي را
از پنجره پرتاب كنم به خيابان
حالم بهتر است
انقدر كه ماشين ها
از روي زندگي ام رد شوند
بايستم
نگاه كنم!
بيا
بيا خستگي را از تنم در بياور
دور بينداز
و دست هاي بي احتياطت را
در اخرين شعله ام فرو ببر
آي تاريكي!
تاريكي بزرگ
مي خواهم براي هميشه پنهانت كنم
حالم بهتر است
حالم بهتر است
#صبا_كاظميان
@asheghanehaye_fatima
مي خواستم وقتي كه دير شد پشيمان شوم!
مرا ببخش
راستش را بخواهي
دير شد
و خنديدم
فرصت هنوز بود
كه تارهاي مويم را
دانه دانه
به شب
اضافه كنم
و شمع هاي بيشتري
به تاريكي بزرگ
هنوز فرصت بود
خطوط پيشاني ام
عميق تر شود
مرا ببخش
كودكي
در را
به روي انكه در نمي زند
باز كرده است
#صبا_كاظميان
☘🍀
مي خواستم وقتي كه دير شد پشيمان شوم!
مرا ببخش
راستش را بخواهي
دير شد
و خنديدم
فرصت هنوز بود
كه تارهاي مويم را
دانه دانه
به شب
اضافه كنم
و شمع هاي بيشتري
به تاريكي بزرگ
هنوز فرصت بود
خطوط پيشاني ام
عميق تر شود
مرا ببخش
كودكي
در را
به روي انكه در نمي زند
باز كرده است
#صبا_كاظميان
☘🍀
@asheghanehaye_fatima
پرنده اي كه بر شانه ام نشسته
حرفي ست
كه از دهانت پريد
چقدر قفس در دلت هست!
چقدر "نميگذارم بروي"
چقدر "پشيمانم"
چقدر "دوستت دارم"!
چقدر دوستت دارم وقتي با پرنده ات به خيابان مي روم
انگار نه انگار درخت نيستم
انگار نه انگار كوير
زير پوستم نشسته
و از دورِچشم هايم شروع كرده است
نه!
پرنده ات را پس بگير
مي ترسم مرا ببيني و نشناسي
#صبا_كاظميان
☘🍀
پرنده اي كه بر شانه ام نشسته
حرفي ست
كه از دهانت پريد
چقدر قفس در دلت هست!
چقدر "نميگذارم بروي"
چقدر "پشيمانم"
چقدر "دوستت دارم"!
چقدر دوستت دارم وقتي با پرنده ات به خيابان مي روم
انگار نه انگار درخت نيستم
انگار نه انگار كوير
زير پوستم نشسته
و از دورِچشم هايم شروع كرده است
نه!
پرنده ات را پس بگير
مي ترسم مرا ببيني و نشناسي
#صبا_كاظميان
☘🍀
@asheghanehaye_fatima
انتهاي خيابان
انتهاي سطر
نقطه اي به طول يك متر و هشتادو چار سانت
نقطه اي
كه مسير رگهايش را عوض كرده
تا راه قلبش را گم كند
و هر بار مي گريد
خون
از همان جا كه بند آمده راه مي افتد
سخت است!
سخت است يكباره دل ببندي و ذره ذره بكني
سخت است
برگردي ببيني در هرچه دل كنده اي
تكه هايي از تو جا مانده
...تكه هايي از تو
باد با يك دست
بوي پيراهنت را گرفت
و با دست ديگر
در را پشت سرش بست
#صبا_كاظميان
☘🍀
انتهاي خيابان
انتهاي سطر
نقطه اي به طول يك متر و هشتادو چار سانت
نقطه اي
كه مسير رگهايش را عوض كرده
تا راه قلبش را گم كند
و هر بار مي گريد
خون
از همان جا كه بند آمده راه مي افتد
سخت است!
سخت است يكباره دل ببندي و ذره ذره بكني
سخت است
برگردي ببيني در هرچه دل كنده اي
تكه هايي از تو جا مانده
...تكه هايي از تو
باد با يك دست
بوي پيراهنت را گرفت
و با دست ديگر
در را پشت سرش بست
#صبا_كاظميان
☘🍀
چاره ای دیگر نیست
باید کسی را باتو اشتباه بگیرم
واز هم آغوشی اش هر شب,
اندوهی به جمعیت جهان اضافهکنم
#صبا_کاظمیان
@asheghanehaye_fatima
باید کسی را باتو اشتباه بگیرم
واز هم آغوشی اش هر شب,
اندوهی به جمعیت جهان اضافهکنم
#صبا_کاظمیان
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ديگر هيچ بوسه اي
لب هايم را به يادم نمي آورد
و رفتارم
مثل مرگ سالخوردگان عادي ست
دستت را بردار
تا اين تنهايي بزرگ را گردنت بيندازم
فردا
تو را براي هميشه
و هميشه را
براي تو ترك خواهم كرد
#صبا_كاظميان
🍀🍀
ديگر هيچ بوسه اي
لب هايم را به يادم نمي آورد
و رفتارم
مثل مرگ سالخوردگان عادي ست
دستت را بردار
تا اين تنهايي بزرگ را گردنت بيندازم
فردا
تو را براي هميشه
و هميشه را
براي تو ترك خواهم كرد
#صبا_كاظميان
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
نزدیک می شوی
و شهر
کوچک و کوچک تر...
آنقدر که دستش را رها کنم
گم می شود!
گم می شود و قدم های تو
سی بار به من مانده
به شماره می افتد
.
با تو در هجده سالگی ام ایستاده ام
چقدر خوب است که دستهایت اینجا
با زنانی که من نیستم غریبه اند
ونوازش
با حافظه ی پوستم آشناست
و شعر...
شعرهمان اتفاق ساده و معصومی است
که تنها برای تو می افتد
بی تو در پریشان سالگی ام ایستاده ام
سی بار نفس میکشم
و ادامه ی این شعر
در شهر اتفاق می افتد...
#صبا_كاظميان
#پريشانسالگى
نزدیک می شوی
و شهر
کوچک و کوچک تر...
آنقدر که دستش را رها کنم
گم می شود!
گم می شود و قدم های تو
سی بار به من مانده
به شماره می افتد
.
با تو در هجده سالگی ام ایستاده ام
چقدر خوب است که دستهایت اینجا
با زنانی که من نیستم غریبه اند
ونوازش
با حافظه ی پوستم آشناست
و شعر...
شعرهمان اتفاق ساده و معصومی است
که تنها برای تو می افتد
بی تو در پریشان سالگی ام ایستاده ام
سی بار نفس میکشم
و ادامه ی این شعر
در شهر اتفاق می افتد...
#صبا_كاظميان
#پريشانسالگى
@Asheghanehaye_fatima
تخت
براي اتفاق هاي عاشقانه كوچك است
من بوسه اي را مي شناسم
كه بايد به خيابان رفت
و آن را از دنج ترين كنج كوچه ها دزديد
شهر
براي اتفاق هاي عاشقانه كوچك است
من دريايي را مي شناسم
كه عمقش به اندازه ي جيب هاي ماست
من فكر مي كنم
دنيا
براي اتفاق هاي عاشقانه كوچك است
#صبا_كاظميان
#پريشانسالگي
تخت
براي اتفاق هاي عاشقانه كوچك است
من بوسه اي را مي شناسم
كه بايد به خيابان رفت
و آن را از دنج ترين كنج كوچه ها دزديد
شهر
براي اتفاق هاي عاشقانه كوچك است
من دريايي را مي شناسم
كه عمقش به اندازه ي جيب هاي ماست
من فكر مي كنم
دنيا
براي اتفاق هاي عاشقانه كوچك است
#صبا_كاظميان
#پريشانسالگي
@asheghanehaye_fatima
عاشق كه باشی
دريای آرام
از موج هاي مانده در گلويش برای تو خواهد گفت
از ابری كه بارور شد
و باران
كه جای ديگری باريد
عاشق كه باشی
دنيا
از اندوهش با تو حرف می زند
#صبا_کاظمیان
🍀🍀
عاشق كه باشی
دريای آرام
از موج هاي مانده در گلويش برای تو خواهد گفت
از ابری كه بارور شد
و باران
كه جای ديگری باريد
عاشق كه باشی
دنيا
از اندوهش با تو حرف می زند
#صبا_کاظمیان
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
بال هایم خسته اند از آسمان کوچکم
جا نمی گیرد پرم در آشیان کوچکم
نا امید و بی هدف دارند بیرون می زنند
آرزوهای بزرگم از جهان کوچکم...
ازغزلی...
#مرجان_بیگی_فر
#صبا
بال هایم خسته اند از آسمان کوچکم
جا نمی گیرد پرم در آشیان کوچکم
نا امید و بی هدف دارند بیرون می زنند
آرزوهای بزرگم از جهان کوچکم...
ازغزلی...
#مرجان_بیگی_فر
#صبا