@asheghanehaye_fatima
چشمت جنون معبد هندو ها
اخمت فرار کردن آهو ها
لبخند تو پرندگی قو ها!
زخمی ترین طلسم پر از آشوب
ابطال شاعرانه ی جادو ها...
چشمان شور، دور تو بسیار است!
فنجان قهوه سمت لبت رفت و
خورشید لای موی شبت رفت و
چشمم به سمت پیرهنت رفت و ....
خندیدی و زمین و زمان افتاد
دلشوره ام به جان جهان افتاد
حس کردم آخرین شب دیدار است
از تو سوال میکنم آیا عشق....
اما سوال نیمه تمامم را
می بلعم از صلابت آغوشت
(دستت شراب را به زمین پاشید)
گفتی هرآنچه نیمه مقدس بود
یک نیمه اش دریده و خون خوار است!
#اهورا_فروزان
سه بند از غزلی بلند
#بانو_شما_که_گریه_نمیکردید
#نشر_شانی
چشمت جنون معبد هندو ها
اخمت فرار کردن آهو ها
لبخند تو پرندگی قو ها!
زخمی ترین طلسم پر از آشوب
ابطال شاعرانه ی جادو ها...
چشمان شور، دور تو بسیار است!
فنجان قهوه سمت لبت رفت و
خورشید لای موی شبت رفت و
چشمم به سمت پیرهنت رفت و ....
خندیدی و زمین و زمان افتاد
دلشوره ام به جان جهان افتاد
حس کردم آخرین شب دیدار است
از تو سوال میکنم آیا عشق....
اما سوال نیمه تمامم را
می بلعم از صلابت آغوشت
(دستت شراب را به زمین پاشید)
گفتی هرآنچه نیمه مقدس بود
یک نیمه اش دریده و خون خوار است!
#اهورا_فروزان
سه بند از غزلی بلند
#بانو_شما_که_گریه_نمیکردید
#نشر_شانی
@asheghanehaye_fatima
در سرم جنگجوی غمگینی است
سرنوشتش سقوط در چاه است
شورش بغض های من قطعی ست
به گمانم که جنگ در راه است
جنگ گاهی هجوم خاطره هاست
در زنی که قشنگ می خندد
اشک هایش به حرف می افتند
چشم هایش دهان که می بندد
جنگ گاهی نبودنت اینجاست
مثل طرحی کبود بر لب من...
ماشه ات را سریع تر بچکان!
گم شو از خواب های هرشب من
رفتنت را مرور میکردم
به جهنم سلام میکردی...
بعد فرمان حمله میدادی
عشق را قتل عام میکردی
رفتنت اوج جنگ در من بود
خواهش و التماس از دشمن
رفتی و من به چشم خود دیدم
درد هایی قوی تر از مردن....
مرگ هایی شبیه دل تنگی
زخم هایی شبیه یک بن بست...
در سرم جنگجوی غمگینی ست
که زنش را به دست خود کشته ست!
#اهورا_فروزان
#بانو_شما_که_گریه_نمیکردید
#نشر_شانی
در سرم جنگجوی غمگینی است
سرنوشتش سقوط در چاه است
شورش بغض های من قطعی ست
به گمانم که جنگ در راه است
جنگ گاهی هجوم خاطره هاست
در زنی که قشنگ می خندد
اشک هایش به حرف می افتند
چشم هایش دهان که می بندد
جنگ گاهی نبودنت اینجاست
مثل طرحی کبود بر لب من...
ماشه ات را سریع تر بچکان!
گم شو از خواب های هرشب من
رفتنت را مرور میکردم
به جهنم سلام میکردی...
بعد فرمان حمله میدادی
عشق را قتل عام میکردی
رفتنت اوج جنگ در من بود
خواهش و التماس از دشمن
رفتی و من به چشم خود دیدم
درد هایی قوی تر از مردن....
مرگ هایی شبیه دل تنگی
زخم هایی شبیه یک بن بست...
در سرم جنگجوی غمگینی ست
که زنش را به دست خود کشته ست!
#اهورا_فروزان
#بانو_شما_که_گریه_نمیکردید
#نشر_شانی
@asheghanehaye_fatima
تو رفتی، نباید بهت فک کنم
نباید به خوابم بیای بعد ازین...
بهم گفتی دیگه نمی بینمت!
بهت گفته بودم که گرده زمین!
*
میمیرم روی شونه های پتو!
بغل میکنم گریه هامو به جات
به شعرا ی تلخم سپردم تورو
که برگشتی آغوش باشن برات...
*
تو صد ساله بی من قدم میزنی...
تو رفتی که دنیای من دق کنه
تصور کن انقدر غمگین بشی...
خیابون به جای تو هق هق کنه!
*
حواسم به اشکامه! باشه.... نباش!
با دیوار حرفامو میگم برو:
میگم " دیگه دوسِت ندارم ولی
یه بار دیگه کاشکی ببینم تورو!"
#اهورا_فروزان
#بانو_شما_که_گریه_نمیکردید
#نشر_شانی
تو رفتی، نباید بهت فک کنم
نباید به خوابم بیای بعد ازین...
بهم گفتی دیگه نمی بینمت!
بهت گفته بودم که گرده زمین!
*
میمیرم روی شونه های پتو!
بغل میکنم گریه هامو به جات
به شعرا ی تلخم سپردم تورو
که برگشتی آغوش باشن برات...
*
تو صد ساله بی من قدم میزنی...
تو رفتی که دنیای من دق کنه
تصور کن انقدر غمگین بشی...
خیابون به جای تو هق هق کنه!
*
حواسم به اشکامه! باشه.... نباش!
با دیوار حرفامو میگم برو:
میگم " دیگه دوسِت ندارم ولی
یه بار دیگه کاشکی ببینم تورو!"
#اهورا_فروزان
#بانو_شما_که_گریه_نمیکردید
#نشر_شانی
@asheghanehaye_fatima💜
دختر شدم که سرزنشم پاکدامنی است
تا زن شدن که ارزش من بچه آوری است
مادر شدم که کودک من سهم دیگری است
هرکس مرا زمین زده در شرع محرم است!
در شهر پرسه میزنم و درد میکشم
در کوچه راه میروم و گریه میکنم
در خانه چای میخورم و ضجه میزنم
سهم من از زنانگی ام یک جهان غم است...
#اهورا_فروزان
#بانو_شما_که_گریه_نمیکردید
#نشر_شانی
دختر شدم که سرزنشم پاکدامنی است
تا زن شدن که ارزش من بچه آوری است
مادر شدم که کودک من سهم دیگری است
هرکس مرا زمین زده در شرع محرم است!
در شهر پرسه میزنم و درد میکشم
در کوچه راه میروم و گریه میکنم
در خانه چای میخورم و ضجه میزنم
سهم من از زنانگی ام یک جهان غم است...
#اهورا_فروزان
#بانو_شما_که_گریه_نمیکردید
#نشر_شانی