@asheghanehaye_fatima
.
.
مرا چیزی جدا از تو نخواهد کرد الا مرگ
بمان این قصه را تا انتها با من بمان تا مرگ
بمان با مرد غمگینی که میدانی بدون تو
تمام کسب و کارش مرگ خواهد بود تنها مرگ
رقیبم را تصور می کنم وقتی در آغوشت..
شبی صدمرتبه باگریه میگویم: خداااایا مرگ!!
به تقدیری که جبرآلوده باشد تن نباید داد
که گاهی فرق چندانی ندارد زندگی با مرگ
در آغوش کسی که مثل جانت دوستش داری
نمیدانی چه بیرحمانه شیرین است و زیبا مرگ
پس از ما اینچنین عشقی جهان دیگر نخواهد دید
پس ازما تا ابد شرمنده خواهدبود و رسوا مرگ
من و تو با همیم و راز نامیرا شدن با ماست
نه ما را بعد ازین حتا نمی اندازد از پا مرگ
.
.
#مرتضاخدمتی
.
.
مرا چیزی جدا از تو نخواهد کرد الا مرگ
بمان این قصه را تا انتها با من بمان تا مرگ
بمان با مرد غمگینی که میدانی بدون تو
تمام کسب و کارش مرگ خواهد بود تنها مرگ
رقیبم را تصور می کنم وقتی در آغوشت..
شبی صدمرتبه باگریه میگویم: خداااایا مرگ!!
به تقدیری که جبرآلوده باشد تن نباید داد
که گاهی فرق چندانی ندارد زندگی با مرگ
در آغوش کسی که مثل جانت دوستش داری
نمیدانی چه بیرحمانه شیرین است و زیبا مرگ
پس از ما اینچنین عشقی جهان دیگر نخواهد دید
پس ازما تا ابد شرمنده خواهدبود و رسوا مرگ
من و تو با همیم و راز نامیرا شدن با ماست
نه ما را بعد ازین حتا نمی اندازد از پا مرگ
.
.
#مرتضاخدمتی
@asheghanehaye_fatima
رنگ اشکم بی تو دارد ارغوانی می شود
سرفه هایم تازگیها آنچنانی می شود
انتظارت کار دارد دست چشمم می دهد
رفته رفته عینکم ته استکانی می شود
هرچه غم بود از دلم با اشک بیرون شد ولی
خاطراتت پشت پلکم بایگانی می شود
کوه طاقت هم که باشی عشق آبت می کند
شانه های مرد عاشق استخوانی می شود
گاه مثل بیژن و یوسف به چاهت می کشد
گاه جسمت مثل عیسا آسمانی می شود
شب به شب جنگست بین عقل من با عشق تو
نقش من هم این وسط پادرمیانی می شود
چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تو
گاهی آدم عاشق نامهربانی می شود
صفحه ای از دفترم را باد با خودبرد و رفت
داستان عشق ما فردا جهانی می شود
بی تو اطرافم پر از ارواح سرگردان شده
برنگردی شاعرت قطعن روانی می شود
کار و بارِ آدم عاشق ندارد اعتبار
مردنش هم مثل اشکش ناگهانی می شود
.
#مرتضاخدمتی
رنگ اشکم بی تو دارد ارغوانی می شود
سرفه هایم تازگیها آنچنانی می شود
انتظارت کار دارد دست چشمم می دهد
رفته رفته عینکم ته استکانی می شود
هرچه غم بود از دلم با اشک بیرون شد ولی
خاطراتت پشت پلکم بایگانی می شود
کوه طاقت هم که باشی عشق آبت می کند
شانه های مرد عاشق استخوانی می شود
گاه مثل بیژن و یوسف به چاهت می کشد
گاه جسمت مثل عیسا آسمانی می شود
شب به شب جنگست بین عقل من با عشق تو
نقش من هم این وسط پادرمیانی می شود
چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تو
گاهی آدم عاشق نامهربانی می شود
صفحه ای از دفترم را باد با خودبرد و رفت
داستان عشق ما فردا جهانی می شود
بی تو اطرافم پر از ارواح سرگردان شده
برنگردی شاعرت قطعن روانی می شود
کار و بارِ آدم عاشق ندارد اعتبار
مردنش هم مثل اشکش ناگهانی می شود
.
#مرتضاخدمتی
او نیز شبیه دیگران خواهد رفت
ناگاه رسیده، ناگهان خواهد رفت
از خوب و بدش نرنج و خوشحال نباش
هر "آمده ای" دراین جهان، خواهد رفت
#مرتضاخدمتی
@Asheghanehaye_fatima
ناگاه رسیده، ناگهان خواهد رفت
از خوب و بدش نرنج و خوشحال نباش
هر "آمده ای" دراین جهان، خواهد رفت
#مرتضاخدمتی
@Asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
.
.
چیزی نپرس، حال دلم روبراه نیست
بگذر که شرح قصه ی من دلبخواه نیست
من در خودم به حال خودم گریه میکنم
تسکین درد من _ به علی _ کار چاه نیست
تنهادلیل زندگی ام را گرفته اند
بی عشق، زنده ماندن آدم صلاح نیست
بوی رقیب میدهد این «پاره پیرهن»
بس کن عزیز! یوسف من بی گناه نیست
پا پِی نشو دوباره که ایمان بیاورم
در من سری نمانده که بر آن کلاه نیست
می ترسم از سفر که بیایی خبر دهند
چشمی به انتظار تو در ایستگاه نیست
.
.
#مرتضاخدمتی
از کتاب #او
.
.
چیزی نپرس، حال دلم روبراه نیست
بگذر که شرح قصه ی من دلبخواه نیست
من در خودم به حال خودم گریه میکنم
تسکین درد من _ به علی _ کار چاه نیست
تنهادلیل زندگی ام را گرفته اند
بی عشق، زنده ماندن آدم صلاح نیست
بوی رقیب میدهد این «پاره پیرهن»
بس کن عزیز! یوسف من بی گناه نیست
پا پِی نشو دوباره که ایمان بیاورم
در من سری نمانده که بر آن کلاه نیست
می ترسم از سفر که بیایی خبر دهند
چشمی به انتظار تو در ایستگاه نیست
.
.
#مرتضاخدمتی
از کتاب #او