@asheghanehaye_fatima
#اپیزود_دوم
.
تقصیر "در" نبود...
میتوانستی نروی!
تقصیر "تو" نبود...
میتوانستم نمیرم!
تقصیر من نبود...
تقصیر من نبود...
*
تنهایی بامن ماند
بامن راه رفت
غذا خورد
حرف زد
روی شانه هایش گریه کردم تا دوست داشتنت را اقرار نکنم
-نزدیک شد-
من ناچار بودم تنهایی را بغل کنم
-نزدیک شد-
من ناچار بودم...
-نزدیک تر شد-
تقصیر من نبود...
یکی شدیم...
و آن زمان بود که فهمیدم
تنهایی دیگر از من جدا نخواهد شد....
*
بلند شوید سنگسارم کنید!
آه! ای خیانت ناخواسته...
به من بگو
وقتی شبیه فاحشه ها
کسی را بدون عشق بغل کنی
هم آغوشی با تنهایی چگونه باید باشد؟!
*
اکنون از زنی که زمانی دوستش داشته ای
چیزی باقی نمانده است
جز سایه ای که اسم تورا صدا میکند،
و زمین را چنگ میزند تا به من نرسد!
تنهایی منم!
میتوانی بازگردی
اما تنهایی ام را از من نگیر...
روحم درد میکند
و پاکی ام را در اولین بوسه ام
روی لب هایت جا گذاشته ام...
*
تنهایی تمام من است
که اگر از من کم اش کنی
چیزی باقی نمی ماند
جز زنی که تکه تکه فرو میریزد
تا پس از سالها
با هر تکه اش
به دری که از آن رد شده ای
التماس کند....
#اهورا_فروزان
#اپیزود_دوم
.
تقصیر "در" نبود...
میتوانستی نروی!
تقصیر "تو" نبود...
میتوانستم نمیرم!
تقصیر من نبود...
تقصیر من نبود...
*
تنهایی بامن ماند
بامن راه رفت
غذا خورد
حرف زد
روی شانه هایش گریه کردم تا دوست داشتنت را اقرار نکنم
-نزدیک شد-
من ناچار بودم تنهایی را بغل کنم
-نزدیک شد-
من ناچار بودم...
-نزدیک تر شد-
تقصیر من نبود...
یکی شدیم...
و آن زمان بود که فهمیدم
تنهایی دیگر از من جدا نخواهد شد....
*
بلند شوید سنگسارم کنید!
آه! ای خیانت ناخواسته...
به من بگو
وقتی شبیه فاحشه ها
کسی را بدون عشق بغل کنی
هم آغوشی با تنهایی چگونه باید باشد؟!
*
اکنون از زنی که زمانی دوستش داشته ای
چیزی باقی نمانده است
جز سایه ای که اسم تورا صدا میکند،
و زمین را چنگ میزند تا به من نرسد!
تنهایی منم!
میتوانی بازگردی
اما تنهایی ام را از من نگیر...
روحم درد میکند
و پاکی ام را در اولین بوسه ام
روی لب هایت جا گذاشته ام...
*
تنهایی تمام من است
که اگر از من کم اش کنی
چیزی باقی نمی ماند
جز زنی که تکه تکه فرو میریزد
تا پس از سالها
با هر تکه اش
به دری که از آن رد شده ای
التماس کند....
#اهورا_فروزان