@asheghanehaye_fatima
فاصله ها هیچوقت
دوست داشتن را کمرنگ نمی کنند،
بلکه دلتنگی را بیشتر می کنند...
#علی_محمد_افغانی
از کتاب #شوهر_آهو_خانم
فاصله ها هیچوقت
دوست داشتن را کمرنگ نمی کنند،
بلکه دلتنگی را بیشتر می کنند...
#علی_محمد_افغانی
از کتاب #شوهر_آهو_خانم
@asheghanehaye_fatima
در زندگی، لحظاتی پیش می آید که نه کسی را دوست داری، نه دلت می خواهد کسی دوستت داشته باشد ...
#علی_محمد_افغانی
کتاب #شوهر_آهو_خانم
در زندگی، لحظاتی پیش می آید که نه کسی را دوست داری، نه دلت می خواهد کسی دوستت داشته باشد ...
#علی_محمد_افغانی
کتاب #شوهر_آهو_خانم
@asheghanehaye_fatima
آنقدر او را دوست دارم که حتی نمی خواهم از گرفتاری های خود ، ازنگرانی ها و ناگواری های سخت زندگی که هر لحظه حلقه اش را به دورم تنگ تر میکند پیش او اشاره یا کلامی به میان آورم. زیرا راضی نیستم که هرگز اندیشه ی ناموافقی بر مغز یا ابر کوچکی بر چهره اش سایه بیفکند. می خواهم مانند مرغ کاکلی همیشه او را خوش و خندان، بشاش و فارغ از هرگونه غم ببینم.
هر چه او بخواهد من نیز همان را می خواهم خواهش ها و هوس هایش را نه از روی اکراه که با کمال میل و رغبت فراهم میکنم؛ از این هم بالاتر، با اینکه دیناری در جیب سراغ ندارم که خرجی فردا را راه بیندازم خودم او را وسوسه میکنم تا بهانه ای بگیرد و چیزی بخواهد. با اندیشه ی او بر میخیزم و هم با اندیشه ی او به خواب میروم.
در عین آنکه دوستش دارم در وی چیزی شبیه به کینه یا نفرت در دل دارم. بیم و حسد و گمانی خیالی دائما روحم را می کاود. که نکند روزی به خانه بیایم و او را رفته ببینم...
#علی_محمد_افغانی
از کتاب #شوهر_آهو_خانم
آنقدر او را دوست دارم که حتی نمی خواهم از گرفتاری های خود ، ازنگرانی ها و ناگواری های سخت زندگی که هر لحظه حلقه اش را به دورم تنگ تر میکند پیش او اشاره یا کلامی به میان آورم. زیرا راضی نیستم که هرگز اندیشه ی ناموافقی بر مغز یا ابر کوچکی بر چهره اش سایه بیفکند. می خواهم مانند مرغ کاکلی همیشه او را خوش و خندان، بشاش و فارغ از هرگونه غم ببینم.
هر چه او بخواهد من نیز همان را می خواهم خواهش ها و هوس هایش را نه از روی اکراه که با کمال میل و رغبت فراهم میکنم؛ از این هم بالاتر، با اینکه دیناری در جیب سراغ ندارم که خرجی فردا را راه بیندازم خودم او را وسوسه میکنم تا بهانه ای بگیرد و چیزی بخواهد. با اندیشه ی او بر میخیزم و هم با اندیشه ی او به خواب میروم.
در عین آنکه دوستش دارم در وی چیزی شبیه به کینه یا نفرت در دل دارم. بیم و حسد و گمانی خیالی دائما روحم را می کاود. که نکند روزی به خانه بیایم و او را رفته ببینم...
#علی_محمد_افغانی
از کتاب #شوهر_آهو_خانم