(سپیده دم)
آفتاب که بر جهان می دود
یقین دارم که آفتاب بسان تو
چشم زمین را به جهان باز می کند
لبخندی بر فراز شبها
بر چهره عریان زنی خفته
که سپیده دم را به خواب می بیند
راز بزرگ کامجویی
این ستیز غریب مِه
که آسمان و زمین را می رباید از ما
ولی ما را برای هم به جا می نهد
و همواره ما را برای هم خلق می کند
ای آنکه خاطره ات را زنده می کنم
ای آنکه خواهان نیکبختی ات بودم.
@asheghanehaye_fatima
👤#پل_الوار
👥ترجمه : #محمدرضا_پارسایار
📚تنهایی جهان
آفتاب که بر جهان می دود
یقین دارم که آفتاب بسان تو
چشم زمین را به جهان باز می کند
لبخندی بر فراز شبها
بر چهره عریان زنی خفته
که سپیده دم را به خواب می بیند
راز بزرگ کامجویی
این ستیز غریب مِه
که آسمان و زمین را می رباید از ما
ولی ما را برای هم به جا می نهد
و همواره ما را برای هم خلق می کند
ای آنکه خاطره ات را زنده می کنم
ای آنکه خواهان نیکبختی ات بودم.
@asheghanehaye_fatima
👤#پل_الوار
👥ترجمه : #محمدرضا_پارسایار
📚تنهایی جهان