عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



اين کوچه هاي برگ-نشان مثل قلب مان
جاي عبور رهگذراني کلافه است
پاييز مثل عشق، براي جماعتي
چيزي شبيه قصه و حرف وخرافه است



#ليلا_کاظمي_فراهاني
@asheghanehaye_fatima



لانه ي موريانه ها شده است
دفتر شعر و ميز تحريرم
گور باباي شعرها بي تو،
در همين چارپاره مي ميرم



#ليلا_کاظمي_فراهاني
@asheghanehaye_fatima
.
.
پرنده هاي پريشان ِ پرسياه ،اگر
جواب جيغ ِ شما غير ِ تير و سنگ نبود

براي قصه نويسان ِ کذب و دريوزه،
صله بگير ِ شغالان شدن که ننگ نبود

به قرن هاي قِراني اميدها بستيم
گذشت و رفت ولي، اين جهان قشنگ نبود
.
.
#ليلا_کاظمي_فراهاني
@asheghanehaye_fatima



در شعرهاي لخت و باران خورده ،خيسم
هرشب خودم را توي قصه مي نويسم

از خواب هاي تُرد ِ در چشمم شکسته
از توده هاي حرف در لب هاي بسته

زن بودنم تکرار تاريخ جنون است
وقتي که چشمانم هميشه رنگ خون است

در مثنوي ها پابه پاي درد رفتم
تا لحن ِ اندوه ِ "نرو...برگرد..." رفتم

له کرد روحم را عذاب ِ شعر ِ مرده
فريادهاي توي خلوت جان سپرده

نصرت شدم توي سرنگي غرق ِ مورفين
نيما شدم، پرپر زدم با مرغ ِ آمين

دستم به خون ِ "دلخوشي" آغشته ميشد
هرلحظه در من آرزويي کشته ميشد

در سطل هاي غرق ِ استفراغ ِ خوني/
هي عق زدم اين زندگي را با جنوني.../

سرکش تر از عصيان ِ اشعار ِ فروغ و...
محکم تر از ابعاد ِ مرگي بي دروغ و...

ارابه هاي خشم در آيينه ول شد
آيينه بامن گرم ِ حرف و درد ِ دل شد

آيينه بامن چيزهايي مشترک داشت
او هم شبيه من به کل قصه شک داشت

از روزگار ِ لعنتي، -اين جنس ِ دوم-
آنقدر درد و زخم و آثار ِ کتک داشت/

که بيستون ِ پيکرش ازحرف پُر بود
تصويرهاي کهنه اي برسينه حک داشت

سر را جلو بردم ،جلوي صورتش که
حالا شبيه روح من، صدتا ترک داشت

گفتم:بيا حالا که دنيا سر نيامد/
هي زخم خورديم و صدامان درنيامد/...

حالا تو هم مانند من ديوانگي کن
خود را رها ازاين حصار ِ خانگي کن

نصرت بشو توي سُرنگي غرق مورفين
نيما بشو، پرپر بزن با مرغ ِ آمين

اين اشک ها باران که نه...مثل تگرگ اند
يادآور ِ نام و سياهي هاي مرگ اند

مثل تمرگيدن دراين ابيات ِ موهوم
يا مرگ توي سرفه هاي سرخ ِ مغموم

درسطل هاي غرق ِ استفراغ ِ خوني/
بالا بياور زندگي را با جنوني.../

سرکش تر از عصيان ِ اشعار ِ فروغ و.../
محکم تر از ابعاد ِ مرگي بي دروغ و...

له کن تمام ِ مثنوي را توي مشتت!
باران نبار از چشم ِ مشکي ِ درشتت!

اين اشک ها باران که نه، مثل تگرگ اند...
يادآور نام و سياهي هاي مرگ اند

زن بودنت تکرار ِ تاريخ ِ جنون است
وقتي که چشمانت هميشه رنگ ِ خون است

مجنون ِ بي نام و نشان!
ليلا-زن-انسان!
درشعرهايت #زن بمان،
همپاي عصيان...


#ليلا_کاظمي_فراهاني
@asheghanehaye_fatima



تکيه دادم به شونه ي خودکار
توي اين برزخ ِ فراموشي
نيستي و تا گلو فرو رفتم
توشب ِ سرد ِ بي هم-آغوشي

روي دست ِ تموم ِ اين شب ها
مونده موهاي پر کلاغي ِ من
خالي ام از خودم، ولي ازتو-
پُرشدم،عشق ِ اتفاقي ِ من!

نيستي و اين ترانه ناکوکه
توجدال ِ سکوت و فريادم
ائتلاف ِ عذاب وکابوسم
اتفاقم که توغم افتادم

به دياپازون ِ سرانگشتات
کوک ِ اين شاعر ُ منظم کن
گاهي ام لابه لاي اون اخمات
خنده اي محو و گنگ و مبهم کن

کودتاي تموم ِ ساعت ها
انقلاب ِ تموم ِ روياها
کل ِ دنيا رو دُور ِ تکراره
بين ِ شايد...اگر...و اماها

گونه هام خيس ِ اشکن و ،قلبم
مث موهاي تو پريشونه
گفتي:رد شو...برو، فراموشي-
توي اين روزا خيلي آسونه

گفتي:تقدير ِ ما همون برگه
که مي افته رو سينه ي پاييز
گفتي:بگذر ازاين ترانه ي درد
آخرش تلخه و ملال انگيز

گفتي:روزاي خوبمون تنها
حاصل عادتي غلط بوده
گفتي:بايد تموم شن اين روزا
مث يه ماجراي بيهوده

اينکه نيستي شبيه کابوسه
من به دنياي بي تو مشکوکم
دم به دم شعر و واژه مي ميره
وسط ِ گريه هاي ناکوکم

نيستي وتلخه کام ِ اوقاتم
شب شبيه ِ يه گور ِ نم-داره
نيستي و کار هرشبم بي تو
بوسه روي لباي سيگاره...


#ليلا_کاظمي_فراهاني