@asheghanehaye_fatima
شکفته بادا لبان من که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را شبانه میبوسند...
فدای تو دو چشم من که چشمهای تو را خواب دیدهاند...
ببینمت تو کجایی که چهرهات باغیست،که از هزار پنجره نور میوزد هر صبح!
#دکتر_رضا_براهنی
شکفته بادا لبان من که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را شبانه میبوسند...
فدای تو دو چشم من که چشمهای تو را خواب دیدهاند...
ببینمت تو کجایی که چهرهات باغیست،که از هزار پنجره نور میوزد هر صبح!
#دکتر_رضا_براهنی
@asheghanehaye_fatima
در خیابان چهار صبح
هر کسی بامی دارد بر سر
هر کسی باغی از خواب نهان دارد در سر
لیک من مثل تو هستم - تنها -
ای درخت، ای قفس خشک بهاری مدفون!
سیم پر خار و درخشانی از اخترها
دور من، دور تو پیچیده از آفاق جهانی مجهول؛
و در این ساعت خاموشی،
ماه، موجود غریبی ست که شخصیت بی نامی دارد:
گاه چون صورت نورای قدیسان است
گاه پستان بلورین زنی است
خال کوبی شده با نام هزاران مرد
گاه چون دایره ی پوستی کولی هاست
ماه در خواب مرا می بیند:
پنج انگشت بپیچیده به پنچ انگشت
و دو بازو که گرفته ست دو زانو را تنگ:
(بغلی از تنهایی)...
در خیابان چهار صبح
ماه، سبکی ست به مقیاس جدید شعر
که ز تنهایی شب می شکفد الهامش
و در این ساعت خاموشی،
هر کسی بامی دارد بر سر
هر کسی باغی از خواب نهان دارد در سر
هر کسی نام و نشانی دارد،
اما من،
روی این نیمکت سرد خیابان چهار صبح
پنج انگشت بپیچیده به پنج انگشت
و دو بازو که گرفته ست دو زانو را تنگ
بغلی دارم از تنهایی...
(بغلی از تنهایی)
دیگران نام و نشانی دارند...
#دکتر_رضا_براهنی
در خیابان چهار صبح
هر کسی بامی دارد بر سر
هر کسی باغی از خواب نهان دارد در سر
لیک من مثل تو هستم - تنها -
ای درخت، ای قفس خشک بهاری مدفون!
سیم پر خار و درخشانی از اخترها
دور من، دور تو پیچیده از آفاق جهانی مجهول؛
و در این ساعت خاموشی،
ماه، موجود غریبی ست که شخصیت بی نامی دارد:
گاه چون صورت نورای قدیسان است
گاه پستان بلورین زنی است
خال کوبی شده با نام هزاران مرد
گاه چون دایره ی پوستی کولی هاست
ماه در خواب مرا می بیند:
پنج انگشت بپیچیده به پنچ انگشت
و دو بازو که گرفته ست دو زانو را تنگ:
(بغلی از تنهایی)...
در خیابان چهار صبح
ماه، سبکی ست به مقیاس جدید شعر
که ز تنهایی شب می شکفد الهامش
و در این ساعت خاموشی،
هر کسی بامی دارد بر سر
هر کسی باغی از خواب نهان دارد در سر
هر کسی نام و نشانی دارد،
اما من،
روی این نیمکت سرد خیابان چهار صبح
پنج انگشت بپیچیده به پنج انگشت
و دو بازو که گرفته ست دو زانو را تنگ
بغلی دارم از تنهایی...
(بغلی از تنهایی)
دیگران نام و نشانی دارند...
#دکتر_رضا_براهنی