@asheghanehaye_Fatima
من به فراست، کشف کرده ام که:
”دلتنگی “، گاهی کانال نامحسوسی ست
رو به ” جنون ” !
یعنی در برخی موارد چنان پایش را بر خرخره ی فرد می فشارد که
دیوانه وار حاضر است
هرکاری برای رفع این عطش باهم بودن، دربرابر فرد مقابلش، انجام دهد!
هرکاری …
#خورخه_لوئيس_بورخس
اخرین گفتگوهای بورخس و اسوالدو فراری
ترجمه :ویدا فرهودی
من به فراست، کشف کرده ام که:
”دلتنگی “، گاهی کانال نامحسوسی ست
رو به ” جنون ” !
یعنی در برخی موارد چنان پایش را بر خرخره ی فرد می فشارد که
دیوانه وار حاضر است
هرکاری برای رفع این عطش باهم بودن، دربرابر فرد مقابلش، انجام دهد!
هرکاری …
#خورخه_لوئيس_بورخس
اخرین گفتگوهای بورخس و اسوالدو فراری
ترجمه :ویدا فرهودی
@asheghanehaye_fatima
آدمهایی که دنیا را نجات می بخشند:
مردی که در باغچهاش کار میکند؛
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه ی واژهای لذت میبرد.
آن دو کارگری که در کافهای در جنوب، سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزهگری که درباره رنگ یا شکل کوزهای میاندیشد.
حروفچینی که این صفحه را خوب میآراید؛ هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراعهای بند مُعَیّنی از یک شعر بلند را میخوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفتهای میکشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند و
آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد.
این آدمها، ناخودآگاه، دنیا را نجات میبخشند.
#خورخه_لوئيس_بورخس
آدمهایی که دنیا را نجات می بخشند:
مردی که در باغچهاش کار میکند؛
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه ی واژهای لذت میبرد.
آن دو کارگری که در کافهای در جنوب، سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزهگری که درباره رنگ یا شکل کوزهای میاندیشد.
حروفچینی که این صفحه را خوب میآراید؛ هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراعهای بند مُعَیّنی از یک شعر بلند را میخوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفتهای میکشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند و
آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد.
این آدمها، ناخودآگاه، دنیا را نجات میبخشند.
#خورخه_لوئيس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
آدمهایی که دنیا را نجات می بخشند:
مردی که در باغچهاش کار میکند؛
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه ی واژهای لذت میبرد.
آن دو کارگری که در کافهای در جنوب، سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزهگری که درباره رنگ یا شکل کوزهای میاندیشد.
حروفچینی که این صفحه را خوب میآراید؛ هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراعهای بند مُعَیّنی از یک شعر بلند را میخوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفتهای میکشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند و
آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد.
این آدمها، ناخودآگاه، دنیا را نجات میبخشند.
#خورخه_لوئيس_بورخس
آدمهایی که دنیا را نجات می بخشند:
مردی که در باغچهاش کار میکند؛
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه ی واژهای لذت میبرد.
آن دو کارگری که در کافهای در جنوب، سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزهگری که درباره رنگ یا شکل کوزهای میاندیشد.
حروفچینی که این صفحه را خوب میآراید؛ هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراعهای بند مُعَیّنی از یک شعر بلند را میخوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفتهای میکشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند و
آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد.
این آدمها، ناخودآگاه، دنیا را نجات میبخشند.
#خورخه_لوئيس_بورخس
اگر بتوانم يکبار ديگر زندگي کنم
ميکوشم بيشتر اشتباه کنم
نميکوشم بينقص باشم
راحتتر خواهم بود
سرشارتر خواهم بود از آنچه حالا هستم
در واقع، چيزهاي کوچک را جديتر ميگيرم
کمتر بهداشتي خواهم زيست
بيشتر ريسک ميکنم
بيشتر به سفر ميروم
غروبهاي بيشتري را تماشا ميکنم
از کوههاي بيشتري صعود خواهم کرد
در رودخانههاي بيشتري شنا خواهم کرد
جاهايي را خواهم ديد که هرگز در آنها نبودهام
بيشتر بستني خواهم خورد، کمتر لوبيا
مشکلات واقعي بيشتري خواهم داشت و دشواريهاي تخيلي کمتري
من از کساني بودم
که در هر دقيقه عمرشان
زندگي محتاط و حاصلخيزي داشتند
بيشک لحظات خوشي بود اما
اگر ميتوانستم برگردم
ميکوشيدم فقط لحظات خوش داشته باشم
اگر نميداني که زندگي را چه ميسازد
اين دم را از دست مده
از کساني بودم که هرگز به جايي نميروند
بدون دماسنج
بدون بطري آب گرم
بدون چتر و چتر نجات
اگر بتوانم دوباره زندگي کنم، سبک سفر خواهم کرد
اگر بتوانم دوباره زندگي کنم، ميکوشم پابرهنه کار کنم
از آغاز بهار تا پايان پاييز
بيشتر دوچرخهسواري ميکنم
طلوعهاي بيشتري را خواهم ديد و با بچههاي بيشتري بازي خواهم کرد
اگر آنقدر عمر داشته باشم
اما حالا هشتادو پنج سالهام
و ميدانم رو به موتم
#خورخه_لوئيس_بورخس👇
@asheghanehaye_fatima
ميکوشم بيشتر اشتباه کنم
نميکوشم بينقص باشم
راحتتر خواهم بود
سرشارتر خواهم بود از آنچه حالا هستم
در واقع، چيزهاي کوچک را جديتر ميگيرم
کمتر بهداشتي خواهم زيست
بيشتر ريسک ميکنم
بيشتر به سفر ميروم
غروبهاي بيشتري را تماشا ميکنم
از کوههاي بيشتري صعود خواهم کرد
در رودخانههاي بيشتري شنا خواهم کرد
جاهايي را خواهم ديد که هرگز در آنها نبودهام
بيشتر بستني خواهم خورد، کمتر لوبيا
مشکلات واقعي بيشتري خواهم داشت و دشواريهاي تخيلي کمتري
من از کساني بودم
که در هر دقيقه عمرشان
زندگي محتاط و حاصلخيزي داشتند
بيشک لحظات خوشي بود اما
اگر ميتوانستم برگردم
ميکوشيدم فقط لحظات خوش داشته باشم
اگر نميداني که زندگي را چه ميسازد
اين دم را از دست مده
از کساني بودم که هرگز به جايي نميروند
بدون دماسنج
بدون بطري آب گرم
بدون چتر و چتر نجات
اگر بتوانم دوباره زندگي کنم، سبک سفر خواهم کرد
اگر بتوانم دوباره زندگي کنم، ميکوشم پابرهنه کار کنم
از آغاز بهار تا پايان پاييز
بيشتر دوچرخهسواري ميکنم
طلوعهاي بيشتري را خواهم ديد و با بچههاي بيشتري بازي خواهم کرد
اگر آنقدر عمر داشته باشم
اما حالا هشتادو پنج سالهام
و ميدانم رو به موتم
#خورخه_لوئيس_بورخس👇
@asheghanehaye_fatima
دلبستهی اشيا يا مردم نشويد. اشيا میشكنند و مردم ناپديد میشوند.
#خورخه_لوئيس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
#خورخه_لوئيس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
.
آدمهایی که دنیا را نجات میبخشند:
مردی که در باغچهاش کار میکند؛
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه ی واژهای لذت میبرد.
آن دو کارگری که در کافهای در جنوب، سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزهگری که درباره رنگ یا شکل کوزهای میاندیشد.
حروفچینی که این صفحه را خوب میآراید؛ هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراعهای بند مُعَیّنی از یک شعر بلند را میخوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفتهای میکشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند و
آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد.
این آدمها، ناخودآگاه، دنیا را نجات میبخشند.
#خورخه_لوئيس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
آدمهایی که دنیا را نجات میبخشند:
مردی که در باغچهاش کار میکند؛
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه ی واژهای لذت میبرد.
آن دو کارگری که در کافهای در جنوب، سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزهگری که درباره رنگ یا شکل کوزهای میاندیشد.
حروفچینی که این صفحه را خوب میآراید؛ هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراعهای بند مُعَیّنی از یک شعر بلند را میخوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفتهای میکشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند و
آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد.
این آدمها، ناخودآگاه، دنیا را نجات میبخشند.
#خورخه_لوئيس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
آدمهایی که دنیا را نجات میبخشند:
مردی که در باغچهاش کار میکند؛
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه ی واژهای لذت میبرد.
آن دو کارگری که در کافهای در جنوب، سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزهگری که درباره رنگ یا شکل کوزهای میاندیشد.
حروفچینی که این صفحه را خوب میآراید؛ هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراعهای بند مُعَیّنی از یک شعر بلند را میخوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفتهای میکشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند و
آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد.
این آدمها، ناخودآگاه، دنیا را نجات میبخشند.
#خورخه_لوئيس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
مردی که در باغچهاش کار میکند؛
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه ی واژهای لذت میبرد.
آن دو کارگری که در کافهای در جنوب، سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزهگری که درباره رنگ یا شکل کوزهای میاندیشد.
حروفچینی که این صفحه را خوب میآراید؛ هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراعهای بند مُعَیّنی از یک شعر بلند را میخوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفتهای میکشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند و
آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد.
این آدمها، ناخودآگاه، دنیا را نجات میبخشند.
#خورخه_لوئيس_بورخس
@asheghanehaye_fatima