دست مرا بگیر
جهان رانشان بده
با من برقص
پیرهنت را تکان بده
با من برقص درضربان های گیج من
با من برقص
در تن داغ خلیج ِ من ..!!
#حامد_ابراهیم_پور
@asheghanehaye_fatima
جهان رانشان بده
با من برقص
پیرهنت را تکان بده
با من برقص درضربان های گیج من
با من برقص
در تن داغ خلیج ِ من ..!!
#حامد_ابراهیم_پور
@asheghanehaye_fatima
لبــاس باشـی و روی طناب، گریه کنی
به میـل بـاد از روی طنابِ خــود بپــری
به زنگ ســاعت دیـــوانه اعتـمـــاد کنـی
همیشه زودتر از رختخواب خود بپری
بـه چشــم آینــه بــا اضطـــراب زل بــزنـی
که در نــگاهت زخـمی جـدید کشف کنی
به گوشه های سرت بیشتر بُرس بکشی
کـه چــند تــاری مــوی سپــید کـشف کنی
اتــو کنی کت و شلوار آبی ات را، بعـد
میــان یک اقـیانــوس دست و پـا بزنـی
سلام! عرض ارادت! سلام! روزبخیر..!
مــودبــانه از این گــونـه حـرفـهــا بــزنــی
بهـــانـه بـاشـی و هـر بـار کـوچکت بکـنند
دوباره بغض کنی، خنده ها تو را بکشند
فقـط گـلایه نکـن … کـارمــند خوبی باش
که پشت میزت پـرونده هـا تو را بکشـند
صــــدای در را بـا احتـیــــاط گــوش کنــی
صدای در: صاحبخانهاتخبرشدهاست
ـ سلام اجاره ی این ماه؟
ـ چشم می ریزم!
بهخانه ات برگردیکهسردترشده است
به خـانه برگـردی مثل دستـمالی خیـس
نصیب گریه شوی، توی جیب تا بخوری
بـرای آنکــه نیفتــی کمـی نفــس بکــشی
بـــرای آنکــه نمیــری کمــی غـذا بخــوری
قـــرار نیست معــمــای بــی جـــوابت را
کسی بیاید و این جای قصه حل بکند
قرار نیست زنی که نبوده در این شعر
تـــو را در آخــر ایـن بیت ها بغـل بکند
کمی بخواب، که رویطنابخشکشوی
دوبــاره روز شــود، از طناب خــود بپــری
بــه زنگ ســاعت دیــوانـه اعتـمـــاد کنــی
دوباره زودتر از رختـخواب خــود بپــری…
#حامد_ابراهیم_پور
@asheghanehaye_fatima
به میـل بـاد از روی طنابِ خــود بپــری
به زنگ ســاعت دیـــوانه اعتـمـــاد کنـی
همیشه زودتر از رختخواب خود بپری
بـه چشــم آینــه بــا اضطـــراب زل بــزنـی
که در نــگاهت زخـمی جـدید کشف کنی
به گوشه های سرت بیشتر بُرس بکشی
کـه چــند تــاری مــوی سپــید کـشف کنی
اتــو کنی کت و شلوار آبی ات را، بعـد
میــان یک اقـیانــوس دست و پـا بزنـی
سلام! عرض ارادت! سلام! روزبخیر..!
مــودبــانه از این گــونـه حـرفـهــا بــزنــی
بهـــانـه بـاشـی و هـر بـار کـوچکت بکـنند
دوباره بغض کنی، خنده ها تو را بکشند
فقـط گـلایه نکـن … کـارمــند خوبی باش
که پشت میزت پـرونده هـا تو را بکشـند
صــــدای در را بـا احتـیــــاط گــوش کنــی
صدای در: صاحبخانهاتخبرشدهاست
ـ سلام اجاره ی این ماه؟
ـ چشم می ریزم!
بهخانه ات برگردیکهسردترشده است
به خـانه برگـردی مثل دستـمالی خیـس
نصیب گریه شوی، توی جیب تا بخوری
بـرای آنکــه نیفتــی کمـی نفــس بکــشی
بـــرای آنکــه نمیــری کمــی غـذا بخــوری
قـــرار نیست معــمــای بــی جـــوابت را
کسی بیاید و این جای قصه حل بکند
قرار نیست زنی که نبوده در این شعر
تـــو را در آخــر ایـن بیت ها بغـل بکند
کمی بخواب، که رویطنابخشکشوی
دوبــاره روز شــود، از طناب خــود بپــری
بــه زنگ ســاعت دیــوانـه اعتـمـــاد کنــی
دوباره زودتر از رختـخواب خــود بپــری…
#حامد_ابراهیم_پور
@asheghanehaye_fatima