.
عادت داشت نوک خودکار را بین لبهایش بگیرد.
یکروز جامدادیاش را دزدیدم و تمام خودکارهایش را بوسیدم...
وقتی بابا آمد خانه، ازم پرسید چرا لبهایم آبی شده؟
میخواستم بگویم برای اینکه او آبی مینویسد.
همیشه آبی...
#استیو_تولتز
- جزء از کل -
@asheghanehaye_fatima
عادت داشت نوک خودکار را بین لبهایش بگیرد.
یکروز جامدادیاش را دزدیدم و تمام خودکارهایش را بوسیدم...
وقتی بابا آمد خانه، ازم پرسید چرا لبهایم آبی شده؟
میخواستم بگویم برای اینکه او آبی مینویسد.
همیشه آبی...
#استیو_تولتز
- جزء از کل -
@asheghanehaye_fatima
تماس برقرار کردن با کسی که رهایت کرده کار پرمخاطره ایست. هرکاری هم بکنی باز درماندگیات آشکار میشود ...
#استیو_تولتز
@asheghanehaye_fatima
#استیو_تولتز
@asheghanehaye_fatima
خجالت آور است تماشای کسی که آخر عمری خود را موشکافی میکند و به این نتیجه میرسد تنها چیزی که با خود به گور میبرد، شرمِ زندگی نکردن است.
از كتاب : جز از کل
#استیو_تولتز
@asheghanehaye_fatima
از كتاب : جز از کل
#استیو_تولتز
@asheghanehaye_fatima
.
غرور، اوّلین چیزیه که باید توی زندگی از شرّش خلاص بشی. غرور، برای اینه که حسّ ِخوبی نسبت به خودت داشته باشی. مثل این میمونه که یه کُت، تنِ یه هویجِ پلاسیده بکنی و ببریش تئاتر و وانمود کنی که آدم مهمّیه !
✍🏾 #استیو_تولتز
📕 جزء از کل
@asheghanehaye_fatima
غرور، اوّلین چیزیه که باید توی زندگی از شرّش خلاص بشی. غرور، برای اینه که حسّ ِخوبی نسبت به خودت داشته باشی. مثل این میمونه که یه کُت، تنِ یه هویجِ پلاسیده بکنی و ببریش تئاتر و وانمود کنی که آدم مهمّیه !
✍🏾 #استیو_تولتز
📕 جزء از کل
@asheghanehaye_fatima
عادت داشت نوک خودکار را بین لبهایش بگیرد.
یکروز جامدادیاش را دزدیدم و تمام خودکارهایش را بوسیدم...
وقتی بابا آمد خانه، ازم پرسید چرا لبهایم آبی شده؟
میخواستم بگویم برای اینکه او آبی مینویسد.
همیشه آبی...
#استیو_تولتز
- جزء از کل -
@asheghanehaye_fatima
یکروز جامدادیاش را دزدیدم و تمام خودکارهایش را بوسیدم...
وقتی بابا آمد خانه، ازم پرسید چرا لبهایم آبی شده؟
میخواستم بگویم برای اینکه او آبی مینویسد.
همیشه آبی...
#استیو_تولتز
- جزء از کل -
@asheghanehaye_fatima
نمیتوانستم راهی پیدا کنم که موجود ویژهای در جهان باشم، ولی میتوانستم راهی متعالی برای پنهان شدن پیدا کنم و برای همین نقابهای مختلف را امتحان کردم: خجالتی، دوستداشتنی، متفکر، خوشبین، شاداب، شکننده...
اینها نقابهای سادهای بودند که تنها بر یک ویژگی دلالت داشتند. باقی اوقات نقابهای پیچیدهتری به صورت میزدم، محزون و شاداب، آسیبپذیر ولی شاد، مغرور اما افسرده. اینها را به این خاطر که توان زیادی ازم میبردند در نهایت رها کردم.
از من بشنو: نقابهای پیچیده، زنده زنده تو را می خورند.
#استیو_تولتز
کتتب: جزء از کل
ترجمه: پیمان خاکسار
@asheghanehaye_fatima
اینها نقابهای سادهای بودند که تنها بر یک ویژگی دلالت داشتند. باقی اوقات نقابهای پیچیدهتری به صورت میزدم، محزون و شاداب، آسیبپذیر ولی شاد، مغرور اما افسرده. اینها را به این خاطر که توان زیادی ازم میبردند در نهایت رها کردم.
از من بشنو: نقابهای پیچیده، زنده زنده تو را می خورند.
#استیو_تولتز
کتتب: جزء از کل
ترجمه: پیمان خاکسار
@asheghanehaye_fatima