عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
خستگی و حوصله نداشتن که به معنای دوست نداشتن نیست ،
آدمها حق دارند گاهی کلافه باشند و دلشان تنهایی بخواهد ،
مگر مادرها وقتی از شیطنت و لجبازی بچه هایشان خسته میشوند و میگویند دیگر دوستت ندارم چیزی از دوست داشتنشان کم میشود؟
یا پدرها که گاهی یادشان میرود با بچه هایشان بازی کنند و آنهارا ببوسند دوست داشتنشان تمام شده است؟
من هم دوستت دارم ، حتی وقتی یادم میرود در طول روز با پیام های عاشقانه حالت را خوب کنم یا گاهی که چایَت را داغ میخوری فراموش میکنم چشم غٌره بروم و مجبورت کنم برای سرد شدنش صبر کنی یا وقتی لباس جدیدت را نشانم میدهی و نمیگویم چرا بی من برای خودت خرید کرده ای...
تمام عصرهایی که آمدی و در آغوش نگرفتمت ، بد اخلاق بودم و دلم تنهایی میخواست ، تمام شب هایی که برایت شعر نخواندم و بیدار نماندم که بخوابی و نگاهت کنم ...
تمام این وقت ها عشقت مثل باران بر سرم میبارید اما جانِ دلم ، آدم گاهی یادش میرود عاشقی کند ، نه اینکه عاشق نباشدها اتفاقا خیلی عاشق است اما حالِ حوصله أش ابریست و ترجیح میدهد عشق را پشت ابرِ اندوهش پنهان کند تا آفتاب سرزندگی و نشاط دوباره بتابد.
اینجور روزها برای همه ی آدمها اتفاق می افتد چون هیچکس آنقدر قدرتمند نیست که حالَش همیشه خوب باشد و دوست داشتن را مدام زمزمه کند ، 
کاش حال بدِ هم را درک کنیم و خستگی و بی حوصلگی را پای بی علاقگی نگذاریم...
.....
راستی جانِ دلم
حتی وقتی حال حوصله ات ابریست
دوستت دارم...

#نازنین_عابدین_پور


@asheghanehaye_fatima
کتاب رو از تو کیفم درمیارم و میگم یه جایی تو کتابِ دخترِ پرتقالی نوشته "وقتی دو نفر عاشق هم میشن چندحالت پیش میاد، یا شروع میکنن به دعواهای ساختگی یا موهای همدیگرو میکشن یا با گلوله های برفی که به همدیگه میزنن حسشونو بیان میکنن" بیشتر شبیهِ یه نسخه از یه رابطه ست که هردو طرف میدونن همو دوست دارن اما هیچکدوم حرفی نمیزنن، من فکر میکنم نوعِ ابراز علاقه کردنِ هر آدمی خاصِ خودشه، یکی هیچوقت نمیگه عاشقتم اما وقتی بارون میاد میون آب گرفتگیِ خیابون دستتو میگیره و از خُشکیا ردت میکنه، تیکه های پیتزاشو آروم میخوره که بیشترشو بده به تو، وقتی یه کلمه رو اشتباه میگی واسه اینکه کسی بهت نخنده سریع بحث رو عوض میکنه، واسه اینکه عطرتو پیش خودش داشته باشه میگه دستمالی که تو جیبته میدی بهم؟ به خواسته های بچگونه ی ذهنت آفرین میگه و برات آهنگای عاشقانه میفرسته، گاهی هم ممکنه ازت دوری کنه اما از همون دور دورا حواسش بهت باشه و بدونه لباسِ جدیدت چه رنگیه و کدوم روزِ هفته سرما خوردی و قرمزیِ چشمات چه دلیلی داره...
اینجور وقتا اگه جایِ اونی باشی که این واکنشارو نشون میده مدام با خودت میگی چرا متوجه نمیشه پس؟ و اگه جای اونی باشی که اینارو میبینه میگی چرا نمیگه پس؟
میدونی بنظرم اینجوری خیلی سخته چون آدم واقعا نمیدونه باید چیکار کنه!!
کتاب رو از دستم گرفت و صفحه هاشو ورق زد، بعد یه مکث کوتاه از روی جمله ای که زیرش خط کشیده بودم خوند " گاهی از دست دادن چیزی که برات عزیزه بدتر از هرگز نداشتن اونه"
نگام کرد، تو چشاش زُل زدم و بعد از چند لحظه سکوت گفتم چرا نمیگی؟
کتابو بست و دستاشو زیرِ چونه هاش قلاب کرد و گفت: چرا نمیفهمی؟
دلم هُری ریخت، چند لحظه بی هیچ واکنشی به هم نگاه کردیم و بعد با صدای بلند خندیدیم اندازه ی تمومِ نگفته هامون....

#نازنین_عابدین_پور

@asheghanehaye_fatima
ما آدمِ رها کردنیم،
آدمِ تا نیمه یِ راه اومدن و جا زدن...
ما آدمِ به هزار و یک دلیل نموندنیم،
آدمِ تنها گذاشتن و دل کَندَن...

ما آدمِ امروزیم
دَمدَمی
خسته
شایدم بی رَحم...!

#نازنین_عابدین_پور

@asheghanehaye_fatima